خانه / شهدای مسجد (صفحه 20)

شهدای مسجد

یادی از شهید حلمی

alt

شهید جاویدالاثر بزرگوار «احمد حلمی» در سال ۱۳۴۶ دیده به جهان گشود و پدر و مادر او با توجه به عشق به خاندان نبوت و نام او را احمد نهادند. وی از کودکی با مسجد و عبادات آشنا و شور و علاقه او به مسجد و مسائل شرعیه باعث تعجب …

ادامه نوشته »

عاشق شهادت(شهید صدف ساز)

alt

مجید از بچه های ذخیره و از نیروهای فرهنگی بود و در این کارها بشدت فعال. از قبل از انقلاب او را می شناختم  حضوری فعال در جلسات مذهبی و مساجد داشت. سال ۱۳۶۰ که اوج قدرت نمایی بنی صدر و مظلومیت شهید بهشتی بود مقداری پوستر سه تایی(مقام معظم …

ادامه نوشته »

شعر مادر شهید اصغرپور در رثای فرزند شهیدش

ای نفس مطمئنه که از کرخه گوئیـا آوای ارجعی بشنیدی به گوش جان   بگشوده پرچه طایر و برجسته از قفس بگرفتـه اوج تا به خداونـد مهـربان   از سـابقون بـه مغفره مـن ربـکم نشئت گرفته بوده ای، ای بهترم زجان   مجذوب کبریا و سرا پات شور و شـوق …

ادامه نوشته »

مصاحبه با برادر حسن مشیری در مورد شهید

  س- معرفی شهید حبیب وکیلی؟ ج- شهید حبیب وکیلی پسر کوچک خانواده بود پدرش کاسب و چند برادر از خود بزرگتر داشت . سال دوم دبیرستان و رشته تحصیلی ریاضی فیزیک بود و جزء بچه های زرنگ و زبده دبیرستان. جزء بچه هایی بوده است که در خانواده نمونه …

ادامه نوشته »

دست نوشته ای از شهید-۴

یا اباعبداللّه الحسین (ع) یا مظلوم کربلا. هنگامه ای که چنین می گویم یا می شنوم به یاد خون ریخته شده مولایم حسین (ع) می افتم قلبم می خواهد از تپش باز ماند،‌ ناگاه اشکها سرازیر می شود. شوق مولایم مرا بی تاب کرده، خدایا دوست دارم در کنار مولایم …

ادامه نوشته »

دو رکعت عشق

                          نوجوان شهید حبیب وکیلی از بسیجیان مخلص دزفول یود. او در آخرین یادداشت خود در شب سه شنبه ۲/۱۰/۱۳۶۵ نوشته بود: خدایا! یاران، مرا می خوانند. دوسه بار شهید عزیزم (یوسف جاموسی)مرا در خواب خواند و گفت: دیر است، زود باش که جا می مانی خدایا تنها آرزویم این …

ادامه نوشته »

دست نوشته ای از شهید-۲

بسم اللّه الرحمن الرحیم             اللهم اشف کل مریض اینجا آب و هوای خوبی دارد و در اینجا منظره خیلی خوبی وجود دارد امّا مگر اینها غم را از دلم می ربایند. فقط هنگامی که با جمعی از دوستانمهستم کمی فراموش می کنم ولی بمحض اینکه تنها شدم غم وجودم …

ادامه نوشته »

دست نوشته ای از شهید-۳

بسم اللّه الرحمن الرحیم     اللهم ارحمنا           پنجشنبه ۹/۵/۶۵       کم کم دارم به ضعف های خودم پی می برم. خدایا تقریباً‌ حال می دانم و معلوم شده که چه هستم. چه فردی هستم. آری فردی گنهکار. خدایا حالتی گریان دارم زیرا که می بایستی این موقع بر سر مزار …

ادامه نوشته »

دست نوشته ای از شهید-۱

  بسم الله الرحمن الرحیم ناگهان تصمیمم قطعی شد و با پدر و مادر صحبت کردم خیلی پافشاری می کردند گرچه سخت بود اما گریه مادر را، ضجه های خواهران را و غرزدن هایپدر را تحمل کردم زیرا که دیگر من راه خود را یافته بودم خلاصه با اراده ای …

ادامه نوشته »

پیام شهید

بسم الله الرحمن الرحیم هدف من از آمدن به جبهه این بود که: رهبر انقلاب اسلامی فرمودند آمدن به جبهه یکی از واجبات و همچنین واجب تر از فروع دین است و من مصمم شدم به جبهه بیایم و به پیام و سخن رهبرم لبیک بگویم و اما پیامی که …

ادامه نوشته »