خانه / شهدای مسجد (صفحه 3)

شهدای مسجد

من کتابم

بنام اوکه فرمود رشد کنید سخنی با دوستان خویش هدف: الله وسیله: کتاب رهرو: انسان من کتابم ، دورانی داته ام پر فراز و نشیب، چه مردانی که از وجود من زندان ها نکشیدند و چه انسان ها که تبعید نشدند و چه افرادی که با من شهید نشدند و …

ادامه نوشته »

ادامه راه شهید یعنی چه؟

اصولا در هر کشوری که استعمارگران بر آن مسلط باشند، خواهی نخواهی افرادی هستند که می خواهند خود و اجتماعشان را از زیر بار یوغ استثمار و استعمار و فلاکت بیرون کشند . آزادانه با قوانینی که آنها را ارضا کند زندگی کنند. اگر این دسته مسلمان باشند و تنها …

ادامه نوشته »

ای قامت بلند امامت-شهید زمانی نیا

ما در روز تولد تو، با امید تولد دوباره خویش، جشن میگیریم، تا شاید در این تولد مسرور بتوانیم، زنجیر ها را بگسلیم، و آنها را که برایمان آذین هم بسته اند، قراموش کنیم و تو را حاکم بگیریم. هنگامی که انسان، در جامعه و درت اریخ و در رابطه …

ادامه نوشته »

پند نیکو

نور را از ظلمت شب بیرون کش تا چراغ راهت باشد. برادرم یکی از خصال نیکویت سنگینی و وقارت بوده و هست، جهد بسیار کن تا مبادا در اثر غفلت و انجام افعال سبک شیاطین آن را از کفت بربایند. دیگر از خصائصی که تذکر در پاسداریش بی ضرر نمی …

ادامه نوشته »

خاطرات شهید مشتاق

یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴                             بسمه تعالی دیگر روز انتظار تمام شد دیگر وقت عمل آمد دیگر نوبت به کرسی نشاندن سه ماه کار و تلاش در پشت پادگان رسیده و دیگر وقت شهادت شاهدانی رسیده که در لوح محفوظ به ثبت رسیده اند. نمی دانم این عملیات چه می …

ادامه نوشته »

دفتر خاطره

  بسمه تعالی چه روزی بود همه در خود بودند و کارهای شخصی می کردند ما احتمال قوی می دادیم که امشب عملیات باشد و داشتیم کارهایمان را می کردیم یک مسئله که قابل توجه بود این بود که همه بچه ها دفتر خاطره می دادند و می گفتند امضاء …

ادامه نوشته »

لحظه وداع-قبل از عملیات

 بسمه تعالی اکنون ساعت۱۰:۱۰ صبح می باشد تازه می خواهیم تمام وسایلمان را جمع کنیم و دیگر می خواستم با تمام نوشته هایم وداع کنم و آنها را در ساک خود بگذارم. اکنون که می خواهم لباسهایم را جمع کنم شور و حالی عجیب در بچه ها است همه در …

ادامه نوشته »

رود رسول-قبل از عملیات

  بسمه تعالی زمان، زمان درنگ نیست زمان به انتظار نمی ایستد تا ما به او برسیم بلکه ما باید خود را به او برسانیم: در این روز که چهارشنبه می خوانندش از میان نخلهایی در هم به خطی که کنار رود اروند بود منتقل شدیم پس از مدتی که …

ادامه نوشته »

خدایا مرگمان را شهادت قرار بده

بسمه تعالی هنگامی که به کوچکی خود فکر می کردم خیلی مسایل در ذهنم به جنب و جوش می آمد صحنه روزگارم را فراز و نشیبهایی پر کرده بودند که هرگاه به پشت سر خود نگاه می کردم متعجب از خود بودم که چگونه این راه و مسیر را رفته …

ادامه نوشته »

نامه ای برای خدا

بسمه تعالی خدایا به یاد دوستی پاک و خالص که دارای قلبی لطیف می باشد در شب تاریک که با نور ضعیف فانوس قسمتی از تاریکی را شکسته نشسته ام او دوستی با اخلاص است بارها دیده ام که با دیدنم قلب وجودش شاد شده او برادر دو شهید است. …

ادامه نوشته »