خانه / شهدای مسجد / 8-شهيد عبدالمجيد انجام / مختصری پیرامون شهید انجام

مختصری پیرامون شهید انجام

شهید عبدالمجید انجام

اخلاص: ایشان در رفتار و اخلاق با افراد خانواده و دوستان بسیار صمیمی بوده و همیشه در برخورد با اهل خانواده اخلاص ایشان مشاهده می شود در هر کاری حتی اگر سلامی یا نگاهی به دوستان می انداخت از روی پاکی و از محبت بود. نسبت به اهل خانواده خیلی محبت می کردند مخصوصاً نسبت به پدر و مادر و خیلی بر این تأکید داشت که باید انسان احترام پدر و مادر را داشته باشد و خلاصه اینکه رفتار ایشان بگونه ای بود که دوستان و آشنایان با یک بار دیدن ایشان مجذوب او می شدند.

فروتنی: شخص بسیار خاشع و خاضع و فروتنی بودند و هیچ وقت حالتی به خود نمی گرفتند که فکر کنی از تو بالاتر است و هیچ گاه حالت غرور آمیز به خود نمی گرفتند . با اینکه در مسجد امام حسین (ع) بسیاری از پستها را در زمان جنگ بر عهده داشتند هیچ غروری در وجود ایشان دیده نمی شد و ایشان عاشق خدمت بودند و بسیاری از دوستان می گفتندکه برای پاسبانی و گشت زنی ایشان همیشه پستهای آخر شب را بر عهده می گرفتند و این زمانی بود که بسیاری از بچه ها می خواستند بخوابند.

مسئولیت پذیری و وقت شناسی : بسیار وقت شناس بودند و بیشتر وقتهای ایشان پر بود و در اوقات فراغت و در تابستان کار می کردند و بیکار نمی ماندند به موقع نمازشان را می خواندند و به جلسه قرائت قرآن می رفتند حتی علاوه بر اینکه مسجد امام حسین می رفتند و در جلسات آنها شرکت می کردند ، مسجد صاحب الزمان(عج) هم می آمدند در تابستان کارهای سختی مانند بنایی انجام می دادند و هیچ گاه خسته نمی شدند و عاشق کار بودند و با این همه کار و مسئولیت و عبادتی که انجام می دادند هیچگاه از کار شکایت نمی کردند.

 انس با قرآن و عشق به اهل بیت و ادعیه : همیشه نمازشان را اول وقت می خواندند و بر اینکار تأکید داشتند رابطه خوبی با دعا و عبادت و همچنین شهدا داشتند دوستان تعریف می کردند از کنار قبر شهدا آخرهای شب رد می شدیم که می دیدیم که کسی در تاریکی از کنار قبر شهدا آمد ، یکدفعه جا خوردیم و دیدیم که مجید است.

خصوصیتی که ایشان داشتند و او را با سایر افراد خانواده متمایز می کرد ، اخلاص ایشان بود حتی گاهی اوقات که دوستان یا فامیل به طور شوخی چیزی به او می گفتند اصلاً به دل نمی گرفت . دل بسیار پاکی و رئوف داشتند و رفتار بسیار متین و سنگینی داشتند.

تا مقطع دوم دبیرستان در رشته تجربی تحصیل کردند و حتی کتابهای درسی خود را نیز با خود به جبهه می بردند

 نظرشان را درباره جنگ و شهادت می توان از طریق حضور ایشان در مسجد تشخیص داد و دو سه بار جبهه و به عملیات رفتند و در عملیاتهای پیچ انگیزه ، بدر و عملیات کربلای ۵ شرکت داشتند.

در جنگ زخمی نشدند ولی دوسه باری شیمیایی سطحی شدند مثلاً‍ در عملیات پیچ انگیزه.

شهادت ایشان روی خانواده بسیار تأثیر گذاشت . بعد از شهادت افراد بسیاری ایشان را خواب دیده بودند از جمله برادر ایشان امیرانجام زمانی که آقای منصور نوری در سال ۶۶-۶۷ مسئول جلسه بودند، قرار می شود که فردای آن روز ساعت ۳ بعد از ظهر بچه های جلسه برای شنا کردن ، یک اردوی دو سه ساعتی بروند و چون آقای امیر انجام در آن زمان شاگرد بوده و کار آزاد داشته ، برایش سخت است که با آنها برود در هنگام شب آقای امیر انجام خواب می بیند که با بچه ها به شنا رفته و بچه ها در حال شنا کردن هستند و می خواهد او نیز شنا کند که می بیند مجید از آب بیرون می آید، و با تعجب به او می گوید که تو اینجا چه می کنی و شهید عبدالمجید انجام می گوید من هم با بچه های جلسه به شنا آمده ام . آقای امیر انجام می گوید که من با دیدن این خواب اعتقادم به مسجد و جلسه بیشتر شد و به جلسه رفتن خود بیشتر تأکید کردم و برای من خیلی واضح شده بود که واقعاً شهدا ناظر بر کارهای ما هستند و ما هر جا برویم و هر کاری بکنیم شهدا ما را می بینند .

ایشان نظر بسیار محکمی نسبت به امام و ولایت داشتند بطوریکه حتی اگر در جمع اقوام سخنی در مورد جنگ و چیزهای از این قبیل می شد و خلاف واقع بود ، ایشان به شدن ناراحت می شدند بطوریکه در نامه ای که از شلمچه یک ماه قبل از شهادتشان فرستاده بودند ، که اگر من شهید شدم ، سخنی از دهانتان بیرون نیاید به اسلام و دین و قرآن لطمه بزند.

بچه ها مسجد امام حسین تعریف می کنند که در زمان جنگ و زمانی که عراق شهر را زیر توپ و موشک خود قرار داده بود در مسجد امام حسین(ع) هیچ کس نبود مگر تعداد محدودی که پست و مسئولیتی برعهده داشتند و این افراد نیز وقتی که موشک می زد به  سنگر پناه می بردند و وقتی میبینند که خبری از شهید عبدالمجید نیست به دنبالش می گردند و او را در پشت بام مسجد در حال چایی خوردن می بینند و و وقتی به او می گویند که پایین بیا توی سنگر با کمال خونسردی و آرامش می گوید من هیچ ترسی از موشک و شهادت ندارم واین خاطره ای از شهامت و شجاعت این شهید بود.

همچنین ببینید

دو رکعت عشق

                      اطلاعات دو شنبه ۳۱/۵/۱۳۷۳ بچه ها به او می گفتند شهردار . چون …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *