خانه / شهدای مسجد / 31-شهيد حسن طالبي ‏فر / زندگینامه شهید حسن طالبی فر

زندگینامه شهید حسن طالبی فر

بسم‏االرحمن الرحیم

الذین آمنو و هاجروا و جاهدوا فی سبیل‏الله باموالهم.

و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم‏الفائزون.

                                                                          سوره توبه آیه ۲۰

آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

اسلام مکتب رهائی بخش و انسان‏ساز است، مکتب خون و شهادت و ایثار برای استقرار عدالت و شستشوی درون جامعه از زنگار شرک و کفر و ظلم و انسانها را را به جهاد و مبارزه می‏خواند و در قبال هدیه خون بهشت را هدیه می‏کند. مسئولیت انسان مسلمان تلاش در جهت سازندگی خویش و جهت دادن جامعه بسوی خدا و استقرار عدالت و آزادی است و در این راه هرچه کوشش وسیعتر ارزش بالاتر و متعالی‏تر. انسان مسلمان مقتی می‏نگرد و حق را در خطر احساس میفکند بی‏هیچ درنگ و تامل تمام وابستگیها را به کناری می‏نهد از خویش می‏گذرد و در راه دفاع و پاسداری از حق قره قطره خونش را ایثار می‏کند او تن به گلوله‏ها می‏سپارد تا فردا حق را در معرض گلوله‏ها و تند‏بادها نبیند. مسلمان عاشق و شیفته شهادت است او می‏داند بالاترین پرواز و پراوجترین حرکت شهادت است .

فوق کل ذی برّ بر حق یقتل الرجل فی سبیل النه فاذا قتل الرجل فی سبیل‏الله فلیس فوقه بر الاتر از هر نیکی، نیکی دیگر است تا آنگاه که انسان در راه خدا کشته شود پس آنگاه که انسان در راه خدا شهید شود بالاتر از آن هیچ نیکی و سعادتی نیست. شهید در منطق قرآن جاودانه است او مدافع حقیقت است و حقیقت مردنی نیست پس شهید به این دلیل جاودانه است که در راه ارزشهای جاودانه می‏دهد.

شرح زندگی

این طالب و عاشق و شهادت این پاکباز شیفته قرآن و حسین (ع) در سحرگاه دوازدهم اردیبهشت سال ۱۳۳۹ در هنگام دیدن سپیده بامدادی دیده به جهان گشود او همزمان با طلوع خورشید متولد شد گویی دست تقدیر می‏خواست او نیز خورشید شود و بر فضای زندگیمان حرارت و روشنی و امید بپاشد، حسن در آغوش خانواده‏ای مذهبی و معتقد و پایبند به اصول اسلام و معتقدات مذهبی رشد کرد و سر‏انجام به ثمر نشست او در خانواده‏ای پرورش یافت که مهیاست چنین افتخاری در آن آفریده شود حسن در ۶ سالگی قدم به دبستان گذاشت و فصل جدیدی در زندگیش گشوده شد حافظه‏ای قوی و علاقه‏ای شدید به درس داشت دوران ابتدائی را با نمراتی خوب گذراند ورود به مرحله دوره راهنمائی آغاز شکل گیری شخصیت برادر شهید بود و در آن موقع افق‏های جدیدی گشوده شد برادر شهید به مطالعه و تحقیق و بررسی اعتقادات خود همت گماشت میل به عبادت و مسجد رفتن را زیاد داشت روحه اخلاقی و تقوا در او آرام آرام می‏بالید شگفت از سنین کودکی به نماز و روزه گرفتن علاقه شدید داشت حین روح ایمان و کنجکاوی باعث شد که به مطالعه بپردازد و به خواندن قرآن و نهج‏البلاغه علاقه‏ای شدید داشت و مطالعه کتابهای مختلف مذهبی و سیاسی جزئی از برنامه او بود حسن به سحرخیزی عادت داشت و در کارهای خانه و پذیرش مسؤلیت در محیط خانواده شرکت می‏کرد حسن از نظر رفتار و اخلاق یک ایثارگر واقعی بود تا آنجائی که رفع نیاز از عهده او بر می‏آمد با کمال رضایت و بدون چشم‏داشت ارضاء می‏کرد. فردی بود که مبارزی سرسخت با زورگویان و ناحق گویان بود. شهید در سن ۱۴ سالگی از مهر پدری محروم گردید بعد از فوت پدر عزیز علاقه و جدیت بیشتری برای کار کردن در فصل تابستان می‏نمود تا بتواند مخارج تحصیل خود را مهیا کند و کمکی نیز به خانواده‏اش نموده باشد شهید علاقه شدیدی به کار جاده سازی و و ساختن داشت چون رشته تحصیلی او راه و ساختمان بود به همین خاطر در تابستان همراه مهندسین مشغول جاده‏سازی در روستا‏ها و شهرهای خوزستان شد  در زمان خفقان و اختناق و هنگامیکه سیاهی ظلم و جور به سرزمین اسلامیمان سایه گسترده بود حسن ازجمله کسانی بود که در تظاهرات بر علیه رژیم منفور به همراه برادرش کوکتول ملتف درست و هنگامی‏که امام در تبعید بود و اعلامیه می‏فرستاد آنها را جمع‏آوری می‏کرد و به روستاها می‏برد و مطالب را برای آنها بازگو می‏کرد و نسبت به رژیم سیاه منفور پهلوی افشاگری می‏نمود و این وضع ادامه پیدا کرد تا انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام کبیرمان خمینی بت‏شکن در ایران اوج گرفت خلاصه حسن در سال ۱۳۵۷ موفق به گرفتن دیپلم در رشته راه و ساختمان شد شهید در اواخر فروردین ۱۳۵۹ به خدمت مقدس سربازی شتافت دوره آموزشی را در کرمان طی نمود سپس به شیراز منتقل و بعداً به پادگان زمینی دزفول منتقل گردید و در شهریور ۱۳۵۹ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد چون مشاهده می‏کرد که صدام مزدور به سرکردگی امریکا شهرهای خوزستان را به توپ و موشک می‏بست او از دیدن جنایات و فاجعه‏هائی که صدام به بار آورده بود بسیار ناراحت بود و تصمیم می‏گیرد از پادگان به جبهه برود و با دوستان خود عهد می‏بندد که از فرمانده بخواهد آنها را به جبهه بفرستد فرمانده به آنها می‏گوید فعلاً نوبت تیپ دزفول نشده و لشکر ۲۱ حمزه تهران در آنجا بودند. حسین و چند تا از دوستانش مرتب پافشاری می‏کردند که به جبهه بروند و خوشبختانه در این میان از لشکر حمزه پیام رسید که حدود ۳۰ نفر سرباز احتیاج داریم ایشان بی‏نهایت خوشحال می‏شوند و فرمانده قرار می‏گذارد که بین آنها قرعه‏کشی شود ولی حسن به همراه چند تن از دوستانش می‏گویند قرعه چه به اسم ما باشد یا نباشد محبت فرمائید به جبهه اعزام شویم و الحمد‏الله آخر هم به آرزوی خود رسید و در همان روز او برای خداحافظی با یک لندیور ارتشی  به دیدار مادر و خواهر و برادران و آشنایان می‏آید در حالی که اسلحه ژـ۳ داشت و کوله‏پشتی و لباس رزم بر تن و ماشین از گل پوشیده شده بود به منزل آمد چون مادرش می‏پرسید فرزندم چرا این ماشین از گل پوشیده شده در جواب می‏گوید مادر جان ما سرباز خمینی هستیم و به گفته او جهت دفاع از دین و میهن عازم جبهه‏ایم و بوسه بر دست و روی مادر می‏زند گویا می‏داند که آخرین وداع است به مادر می‏گوید بگو

ما همه سرباز توئی خمینی

                                جان در ره دین و میهن می‏دهیم خمینی

و مادر هم با او تکرا می‏کرد و سپس از تمام خانواده خداحافظی کرد و ما نیز جمعاً گفتیم برو به سلامت و برای او و سایر رزمندگان دعا کردیم آری حسن لاله گلی از بوستان توحید و فرزندی از تبار پاک هابیلیان مصمم و استوار با کوله‏باری از عشق و علاقه به الله هجرتی الی نواو جهادی فی‏سبیل اشتافت تا پایه‏های ظلم و ستم و تجاوز صدامیان را و سدهای مانع سبیل ارا در هم کوبیده و خود در قرارگاه عشق الله رفت .

خلاصه‏ای از چگونگی به شهادت رسیدن به نقل از برادر همرزمش: حسن همراه سایر همرزمانش که حدود ۲۰ الی ۳۰ نفر بودند مدت ۱۵ روز یا ۲۰ روز در میدان حق علیه باطل مردانه به مبارزه پرداختند و در این مدت چند بار به او پیشنهاد مرخصی می‏شود ولی حسن قبول نمی‏کند و می‏گوید شرمنده هستم به دزفول بروم در حالی که دشمن شهر ما را به موشک و توپ بسته و تا زمانیکه زنده‏ام دفاع می‏کنم و اگر موفق بودیم و دشمن را بیرون کردیم به منزل خواهم رفت چند ساعت قبل از آنکه به شهادت برسد به دوستان خود پیشنهاد می‏کند که در آب کرخه غسل کند و بعد از غسل شهادت به راه می‏افتد در حالی که یک گروه ۳۰ نفر هستند و حالت گشتی و چریکی دارند در حدود ۴ شبانه روز نهم آبان ۵۹ متوجه می‏شوند که از دور دشمن مزدور می‏خواهد که به سپاه اسلام حمله کند و از فرمانده خود می‏خواهد که بوسیله بی‏سیم تقاضای کمک کند ولی فرمانده ایشان فکر می‏کند که نیروی خودی هستند ولی بعد معلوم می‏شود که نیروی دشمن است و چون فرمانده شهید می‏شود به علت نزدیک شدن دشمن معاون فرمانده دستور عقب‏نشینی می‏دهد ولی برادران به علت عشق و علاقه‏ای که دارند مقاومت کرده و به مبارزه خود ادامه می‏دهند و دشمن مجبور به فرار می‏شود درحالیکه شهدای ما بیش از ۳۳ تن نبودند برادر حسن طالبی‏فر در این حمله در حالیکه به مبارزه خود ادامه می‏دهد گلوله به کتفش اصابت کرده و در همین حال فشنگهای او تمام شده ولی اسلحه دوستش که شهید شده برداشت و در حدود ۱۵ یا ۲۰ از نفر از دشمن را به هلاکت می‏رساند که در همین جریان مبارزه به علت اصابت گلوله‏های دیگر دشمن در قلب برادرمان حسن طالبی‏فر در تاریخ ۹/۸/۵۹ به درجه رفیع شهادت نائل می‏آید و به لقاءامی‏پیوندد.

 

روحش شاد و راهش پرمستدام باد

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *