خانه / شهدای مسجد / 25-شهيد محمدرضا شاحيدر / زندگینامه شهید محمدرضا شاحیدر

زندگینامه شهید محمدرضا شاحیدر

بسم ربّ الشهداء و الصدیقین

نام پدر: موسی                      محل شهادت: جبهه جزیره آبادان (اروند رود)       تاریخ شهادت: ۵/۱۲/۱۳۶۴  

نام عملیات: والفجر ۸              نوع عضویت: بسیجی                                   رمز عملیات: یا زهراء

 

شهید محمدرضا شاه حیدر در سال ۱۳۴۷ مصادف با شب ۲۳ ماه مبارک رمضان، شب قدر در شهرستان دزفول متولد شد. وی به خاطر علاقه زیادی که به درس و مدرسه داشت از پنج سالگی بدون ثبت نام به مدرسه رفت . در اواخر سال تحصیلی هنگامی که اولیاء مدرسه متوجه امر شدند با حمایت معلمش توانست رضایت مسئولین آموزش و پرورش را برای ادامه تحصیل کسب کند .

شهید مـحمدرضا شاه حـیدر از حدود سال ۱۳۵۵به مسجد صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رفت و در جلسات قرائت قرآن شرکت می جست و با اینکه در اوائل انـقلاب ده سـال بیـشتر نداشت اما در تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی فعالانه شرکت می نمود و در اولین روزهای تشکیل بسیج نوجوانان با عضویت در بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (رحمت اللّه علیه) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی گردن نهاد و همراه با رشد معنوی آموزشهای رزمی را نیز فرا گرفت. در همین حال با شرکت بیشتر درجلـسات قـرائت قــرآن مساجد صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) و امام سجاد (علیه السلام) توانست خود را به درجه ای برساند که مسئولیت جلسه قرائت قرآن حسینیه ابوالفضل العباس(سلام اللّه علیه) را به عهده بگیرد .

با اینکه برادر شهید در سالهای ۶۱-۱۳۶۰ هنوز ۱۴ سال بیشتر نداشت اما بارها جهت ثبت نام و اعزام به جبهه به مراکز مختلف بسیج مراجعه می نمود اما هر بار با مخالفت مسئولین بسیج مواجه می شد تا اینکه با اصرار فراوان توانست اولین بار در پدافند عملیات رمضان شرکت جوید و پس از آن همچنان درعملیاتهای متعدد شرکت می جست تا اینکه در عملیات بدر از ناحیه سر ، شکم  و پا مورد اصابت ترکش واقع شد و در بیمارستان شهید لواف نژاد تهران بستری گشت. شهید محمدرضا به عنوان آر پی جی زن و غواص در عملیات والفجر ۸ شرکت نمود و در حالی که تنها چند نفر از همرزمانش در خط دفاع باقی مانده و مابقی شهید و یا مجروح گشته بودند دلیرانه جنگید.

  شهید محمدرضا شاه حیدر در تاریخ ۲۰/۱۲/۱۳۶۴ برای بخاک سپاری تعدادی از همرزمان و دوستانش به شهر برگشت و چند روز بعد با دیگر دوستانش برای جمع آوری ادوات و تجهیزات گردان بلال به خط مقدم رفتند و در کنار اروند رود بودند که اتوبوس حامل بیش از چهل شیر دلاور مورد اصابت موشک هواپیمای مزدوران عراقی واقع شد و شهر دزفول سراسر غرق عزا گردید و در مصیبت چهل لاله گلگون گریست. و چه زیبا در آخرین جمله وصیتنامه اش به ماتالیان گنجینه یاران گفت:

 

یـاد ما ادامه راه مـاست ، شـهید ادامه دهـنده راه و پـیرو می خواهد، از یادتان نرود .

همچنین ببینید

وصیتنامه شهید محمدرضا شاحیدر

بسمه تعالی وصیتنامهبرادر شهید محمدرضا شاحیدر   انالله و انا الیه راجعون بدرستیکه ما  از …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *