خانه / شهدای مسجد / 45-شهيد حبيب وكيلي / دست نوشته ای از شهید-۱

دست نوشته ای از شهید-۱

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ناگهان تصمیمم قطعی شد و با پدر و مادر صحبت کردم خیلی پافشاری می کردند گرچه سخت بود اما گریه مادر را، ضجه های خواهران را و غرزدن هایپدر را تحمل کردم زیرا که دیگر من راه خود را یافته بودم خلاصه با اراده ای محکم همه اینها را کنار زدم.

خدایا برایم سخت بود تحمل کنم گریه مادر را، اما چه کنم که مجبورم، زیرا که دینی را که انتخاب نموده ام به من اجازه نمی دهد که ساکت باشم، به همین خاطر مصمم شدم که حرکت خود را شروع کنم بعد از ظهر خود را آماده کردم و در اعزام نیرو شرکت کردم. اما چه می دیدم. صورتهای برافروخته مادران را می دیدم که برای رزمندگان دعا می کردند.چنان عجولانه تصمیم گرفتم که فرصت نکردم از بهترین دوستانم خداحافظی کنم.

خدایا آمدنم را و جنگیدنم را قبول و به خیر بگردان ان شاء الله تعالی

 

عبداللّه: حبیب وکیلی

۲۵/۷/۱۳۶۵  ساعت۸:۴۰ صبح      (پلاژ)

 

**************

به نام آفریننده متوکلین

خداوندا، گنهکارم، توبه می کنم، روسیاهم، بیچاره ام. خدایا، تنها از تو یاری می جویم و تنها به تو توکل می کنم، خدایا بارها توبه کردم، خود را سرزنش کردم، اما باز پیمان خود را شکستم . خدایا، درمانده و نیازمندم. خدا، به تو پناه آورده ام و به تو توکل کرده ام. خدایا شک دارم از اینکه تو مرا رد کنی، توبه ام را نپذیری ، خدایا کمکم کن، که نیازمند توأم، یاری من کن که نیاز به یاری تو دارم. سرنوشتم معین نیست که کجا مرا خواهند برد. در کدام قسمت مرا بپذیرند اما برای رزمی بپذیرند برای من بهتر است.

خدایا دست تمنا به روی تو دراز کرده ام، ناامیدم نکن، به من رحم کن، زیرا که تو رحم کننده ترین رحم کنندگانی و بخشنده ترین بخشندگانی، مرا ببخش. به امید شهادت یا پیروزی.

 

ان شاء الله، عبدالله: حبیب وکیلی

ساعت۸:۴۴ صبح      دوشنبه ۲۸/۷/۱۳۶۵           (پلاژ)

 

**************

بسم اللّه الرحمن الرحیم

خدایا خیلی می ترسم از هدف اصلی خود منحرف شوم. اینجا معنویت خاصی دارد اما چه کنم که به خوبی نمی توانم از آن استفاده کنم. اینجا از دوستان دورم اما آنها در نظرم نمایانند و از دوری آنها صبر می کنم خدایا خیلی گناه کرده ام امیدوارم با این صبرها گناهانم کم شود.

خدایا شکر و سپاس تو را که همیشه به بندگان گناهکارت همچون من، کمک می کنی. امید اینکه در آخرت نیز یاری کننده من باشی .ان شاء الله

نزدیک بود دنیا را وداع گویم اما خداوند فرصتی دیگر به من داد.

 

عبدالله: حبیب وکیلی           

شنبه ۷/۸/۱۳۶۵      

ساعت۱۲:۲۰ ظهر     (فاو)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

همه در حال آماده باش می باشند بعضی ها وصیت نامه می نویسند بعضی ها خشابها را پر از فشنگ می کنند. بعضی ها گریه می کنند. بعضی ها سفارش به دوستان می کنند. خدایا این جهان، جمع باشکوهی است. سرنوشت این برادران تا چند ساعت دیگر مشخص می شود. خدایا تو خود می دانی که از این جمع چه کسانی می روند. بله آنان که نماز شب میخواندند و آنانکه برای رضای تو آمده اند خدایا من در این دنیا از دو چیز خیلی می ترسم و همیشه سراغ من می آیند. از دو چیز غرور و ریا. هر کاری که می کنم همیشه می ترسم نکند در آن ناخالصی باشد نکند فلان مأموریت مرا متکبر بسازد خدایا خیلی می ترسم، می ترسم این همه اعمال با یک بی توجهی بر باد برود.

خدایا یاران مرا می خوانند دو سه بار یوسف جانم را در خواب دیدم گفت دیر است زود باش که جا می مانی. هی، عجله می کرد. خدایا تنها آرزویم این است که مرا از دنیا نبری الا توسط شهادت.

مدتها این لحظه را انتظار می کشیدم خدایا می خواهم داد بکشم و فریاد کنم که من از این دنیا خسته شده ام. کم کم دارم منفجر می شوم. آخر تا کی تحمل فراق تو را بکشم چه کنم که چاره ای ندارم من نیز باید مانند دیگران بال و پری بگشایم و پر بزنم و خود را به تو برسانم. الان خشابها را پر کرده ام و نارنجک ها را در جیب نارنجک گذاشته ام. وسایل را آماده کرده ام. هنوز موقع و داع نرسیده. الان ظهر است همه در حال جمع و جور اثاثیه می باشند . دیگر داریم آخرین نگاه ها را به یکدیگر می کنیم . انشاء اللّه یا با پیروزی هم دیگر را ملاقات خواهیم کرد یا بعضی ها ملاقاتشان در بهشت است . خدایا در آخرین جمله هایم یادی از دوستان می کنم . آن دوستانی که مرا به تو نزدیک کردند. آنان که دوستشان دارم به خاطر تو ، یادشان گرامی باد آنان که رفتند و به معشوق رسیدند . سلام گرمی به دوستان جلسه می رسانم که خیلی حق بر گردن من دارند.

(التماس دعا یادتان نرود)

والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته

بنده حقیر، عبداللّه: حبیب وکیلی

سه شنبه ۲/۱۰/۱۳۶۵        

ساعت ۱۲:۴ ظهر                امضاء

همچنین ببینید

دو رکعت عشق

                          نوجوان شهید حبیب وکیلی از بسیجیان مخلص دزفول یود. او در آخرین یادداشت خود …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *