خانه / شهدای مسجد / 45-شهيد حبيب وكيلي / دست نوشته ای از شهید-۲

دست نوشته ای از شهید-۲

بسم اللّه الرحمن الرحیم            

اللهم اشف کل مریض

اینجا آب و هوای خوبی دارد و در اینجا منظره خیلی خوبی وجود دارد امّا مگر اینها غم را از دلم می ربایند. فقط هنگامی که با جمعی از دوستانمهستم کمی فراموش می کنم ولی بمحض اینکه تنها شدم غم وجودم را فرا می گیرد. خدا دلم خیلی تنگ است زیرا که من در روز هر چند دوست را که می دیدم غمهایم فراموش می شد امّا اینجا کمتر فراموش می کنم و هر موقع می خواهم غم را فراموش کنم به فکر تو فرو می روم.

خدایا اینجا بعضی از بچّه ها به مادّیات دنیا چسبیده اند، دنیا را گرفته اند خدایا اینان را چه شده است که اینگونه بی تابی می کنند.

اوقات بی کاری را فقط با فوتبال و شنا و خنده و جک می گذرانند، و اوقات خود را به بطالت می گذرانند، خدا در کوچکترین فشار بی تابی می کنند البته اینها خیلی کم هستند و بعضی ها در حال مطالعه و در حال قرائت قرآن و در حال تفکّر و نویسندگی هستند ناگفته نماند که نمی گویم فقط مطالعه کنند یا فقط قرآن بخوانند. بلکه منظور اینست که مقداری از وقت بیکاری  را مطالعه و کارهای دیگر بکنند.     6/5/1365

   بعد از صرف نهار و چای بعد از یک ساعت استراحت و بعد از یک ساعت شنا و بعد از کلاس عقیدتی و بعد از آن جلسه گروهی اینجا تشکیل شد و رفتیم و بعد در راه خواب گاهی تعدادی از دوستان را دیدم که بحث خوبی می کردند و من هم گوش دادم و بعد به اینجا یعنی خوابگاه آمدم و خواستم بنویسم که: باز بیاد دوستان افتادم دوستانی که واقعاً‌ مرا ساختند و الان وقت اذان است و تا چند دقیقه دیگر به پایین خواهم رفت و مشغول نماز خواهم شد.

انشاء اللّه 

ساعت ۷:۲۹:۴۵        ( شب)

 

**************

بسم اللّه الرحمن الرحیم 

 

      خدایا نمی دانم چرا امروز جز چند قطره اشک نگریستم از خوف تو. خدایا حال که این را می گویم جبران امروز را در غروب می کنم. من دوست دارم تو را در وجودم نمایان کنم. خدایا سعی من این است که خود را در این مکان بسازم و ضعفهای خود را بدانم خدایا در فراق دوستان خیلی بی تابی می کنم. من خود را هنوز نشناخته ام. خدایا درست است در فراق دوستان ناراحتم ولی سعی می کنم استقامت و صبر پیشه کنم. انشاءاللّه اجر این را خواهم دید و بهتر از این است که غم آنها را در دلم نگه دارم. ولی با این همه باز از فراقشان ناراحتم.         

شب (غروب) ۷:۳۰ دقیقه 

سه شنبه     7/5/1365

**************

امروز ساعت پنج برای نماز بیدار شدم و بعد از نماز به ورزش پرداختند ولی من به علّت پا دردی که داشتم نتوانستم شرکت کنم و بعد از آن جلسه گروهی داشتیم و بعد از آن صبحانه صرف کردیم و بعد از اندکی استراحت در ساعت ۸:۱۵ کلاس سیاسی و بعد از آن به خوابگاه آمدم و بعد از اندکی مطالعه و یک ساعت خواب بلند شدم برای نماز و بعد از آن چای صرف کردیم و بعد فیلم سینمائی برایمان گذاشتند و من در حین فیلم تقریباً‌ هزار تا بیشتر صلوات که قرار بود بفرستم فرستادم و بعد از فیلم نیز آنرا ادامه دادم. صلواتها را و دوهزار تا را ذکر کردم. و بعد از آن کلاس عقیدتی شروع شد و بعد از کلاس در ساعت شش مقداری با بچّه ها صحبت کردم و بعد از اندکی نگاه والیبال کردم و بعد دسر صرف کردیم و بعد از آن دو سه سؤال گروه را از حجت السلام و المسلمین پرسیدم و تقریباً آنها را به من جواب داد و بعد به اینجا آمدم.

**************

        

                         بسم اللّه الرحمن الرحیم                            

اللهم اشف کل مرضانا

اردوگاه شهید مدنی (کیوارستان) ساعت ۶:۲۵  8/5/65  غروب غمگین

خدایا چه روزی را پشت سر گذاشتم خدایا ای کاش کور بودم و این همه بد حجابی را نمی دیدم یا اینکه جانم را می گرفتی و این ها را نمی دیدم. خدایا چشمم به نامحرم خورد خدایا گنهکار شدم خدایا ای کاش خون چشمان را می پوشید ، چقدر ناراحتم، درد می کشم خدایا من چکار بکنم ای کاش طوری می بود که تمام اینها را تنبیه کنم . خدایا دوستان در مقابل این همه فسادها چه می کردند جز این که حسرت می خوردند خدایا چه کرده ایم که اینگونه روحمان را آزار می دهند خدایا چیزی شنیدم که شرمم می آید آن را بیان کنم که فکر نمی کنم در زمان طاغوت نیز در شهرمان چنین باشد خدا، خدا، من درد می کشم خدا، درد. خدایا اینها را چه شده که اینگونه بدن کثیف خود را نمایان نامحرمان می کنند. خدایا چه شده است اینها را چه می خواهند بکنند. خدایا من گنهکارم ، معصیت کردم ، تو که ارحم الراحمین، تو که بخشنده ترین بخشندگان هستی پس این حقیر صغیر گنهکار را ببخش . اما با این همه باید صبر کنم و می کنم انشاء اللّه

خدایا تنها امیدم به تو است ، تنها تو را دارم ، تنها از تو یاری می جویم خدایا من جز تو کسی را ندارم . امیدوارم که این حقیر گنهکار را ببخشی. انشاءاللّه

خداوندا به فریاد دلم رس                          کس بی کس تویی من مانده بی کس

همه گویند طاهر کس ندارد                       خدا یار منه چه حاجت کس (بابا طاهر عریان)

 

دوست دارم کور باشم تا نبینم بی حجاب                 کاش من در گور بودم تا نبینم بد حجاب

 

والسلام ورحمه اللّه و برکاته 

چهارشنبه ۸/۵/۶۴    

ساعت ۶:۵۵ غروبی غمبار   حقیری گنهکار

همچنین ببینید

دو رکعت عشق

                          نوجوان شهید حبیب وکیلی از بسیجیان مخلص دزفول یود. او در آخرین یادداشت خود …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *