خانه / شهدای مسجد / 45-شهيد حبيب وكيلي / دست نوشته ای از شهید-۴

دست نوشته ای از شهید-۴

یا اباعبداللّه الحسین (ع) یا مظلوم کربلا.

هنگامه ای که چنین می گویم یا می شنوم به یاد خون ریخته شده مولایم حسین (ع) می افتم قلبم می خواهد از تپش باز ماند،‌ ناگاه اشکها سرازیر می شود. شوق مولایم مرا بی تاب کرده، خدایا دوست دارم در کنار مولایم حسین (ع) باشم و در بهشت همنشینش. انشاء اللّه.

هنگامه ای که به یاد دل داغدیده زینب (س) می افتم دلم می گیرد از خود بی خود می شوم. با خود می گویم: آیا مصیبتی سختتر از مصیبت زینب (س)‌ نیز وجود دارد؟ فکر نمی کنم. هنگامی که زینب می خواهد بر سر نعش حسین برود ناگه یزیدیان بر اسیران شام حمله می کنند و اموال آنها را غارت می کنند و می روند باز می خواهد زینب به همراه چند زن دیگر بر سر اجساد مطهر شهدا بروند دوباره نیز یزیدیان بر آنها یورش برده و خیمه گاه آنها را آتش می زنند و آنها را به اسیری می گیرند خدا چقدر مصیبت، خدا چه زجرهایی که زینب (س) کشید امّا صبر کرد. چنان صبر کرد که در جوانی خمیده شده مانند زهرای اطهر (س) چنان صبر کرد که او را در تاریخ جهان تا کنون نمونه نگه داشته است. خدایا امّا ما، ما چه کنیم که در کوچکترین مصیبت بی تابی می کنیم و زود عصبانی می شویم.

در شهادت دوستان چه می کنم، چقدر بی تابی می کنم، آیا بهتر نیست که صبر را پیشه گیرم . آری با این همه، امّا باز بی تابی می کنم. خدایا اشکهایم را در مصیبت حسین (ع) چنان جاری کن که تمام لباسهایم خیس شود.

 

                     انشاء اللّه. 

 پنج شنبه   16/5/1365

  ساعت ۴:۱۰  بعد از ظهر

 

**************

بسم اللّه الرحمن الرحیم

شب است وبا دلی غمگین نشسته ام با خود می گویم خدایا به هر که رو می آورم مرا رد می کند خدایا من دردها دارم در این دل. نیرنگها را من چشیده ام آن دردها را من چشیدم خدایا من گنهکارم اسیر این جهان فانی و پستم. اسیر لذّات دنیایم اسیرم من در این دنیا. خدایا کن همی آزادم از این دنیا که من تاب ماندن را ندارم که من تاب دوری تو را ندارم ای خدای رحمن، خدایا بارها و بارها قصد توبه را نمودم امّا باز گنه، باز سر پیچی، باز سرکشی، خدایا چه گویم که شرمم می آید خدایا بارها میثاق بستم ولی هر بار تأخیرش بدادم خدایا بعضی از مستحبات را بر خود واجب کردم به طوری که اگر یکی از آنها را انجام ندادم سزایم را تو دادی ولی با این همه من می ترسم، خدایا می ترسم، می ترسم.

می ترسم که در جلوی رسول گرامی (ص) شرمنده باشم می ترسم رو سپید نباشم خدا می ترسم در جوار حسین (ع) و علی (ع) نباشم امّا باز به تو امیدوارم ای خدا مرا ببخش که خیلی گنهکارم، مرا ببخش که خیلی خطاها کردم امید به رحمتت دارم، امید به یاری و نصرتت دارم. یاری دهنده، تنها تو را می پرستم. من درد دارم ای خدا . امید اینکه [اشک ریختن] کارم باشد. امید به تو دارم.

                   شنبه ساعت    10:12

    18/5/1365

 

**************

بسم اللّه الرحمن الرحیم

تاسوعا و عاشورا رفتند و شام غریبان رفت و کفن و دفن نیز رفت. بهر مولایمان حسین (ع) عزاداری کردیم و بر مصیبت زینب (س)گریستیم و بر سینه زدیم و ناله کردیم و مراسم عزاداری به پا داشتیم روز تاسوعا و عاشورا پا برهنه روی زمین داغ راه می رفتیم و بر سینه میزدیم و اشک می ریختیم.

خلاصه این همه عزاداری و سوگواری کردیم امّا آیا مورد قبول خداوند قرار گرفته است یا نه خدایا من امیدوارم که تو این عزاداری و سوگواری بنده حقیرت را بپذیری.

خدایا گویند آنکس که خوب باشد تو او را دوست داری و محبّتش را در دل دیگران می گذاری پس می توان نتیجه گرفت که من هنوز خیلی بد هستم. زیرا کسی مرا دوست ندارد الّا قلیلاً.

من خیلی بدم. هر چه سعی می کنم که خوب باشم امّا باز می بینم بد هستم خدایا گاهی چنان می شوم که با خود می گویم آیا بدتر از من وجود دارد ؟ امّا باز به رحمت و عفو تو فکر می کنم می گویم هر چه باشم تو مرا خواهی بخشید. زیرا توکه بخشنده ترین بخشندگانی.

و امّا چه روزی است امروز، روزی که من او را دست دارم روزی که ما را به یاد شهیدان می اندازد روزی که دیدار با شهیدان است. بلی امروز روز پنج شنبه است. چه خوب روزی است. به امید شفاعت حسین (ع) 

ساعت  10:32

قبل از ظهر روز پنجشنبه

۲۷/۶/۱۳۶۵

همچنین ببینید

دست نوشته ای از شهید-۲

بسم اللّه الرحمن الرحیم             اللهم اشف کل مریض اینجا آب و هوای خوبی دارد …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *