خانه / شهدای مسجد / 6-شهید علیرضا اصغرپور / شعر مادر شهید اصغرپور در رثای فرزند شهیدش

شعر مادر شهید اصغرپور در رثای فرزند شهیدش

ای نفس مطمئنه که از کرخه گوئیـا

آوای ارجعی بشنیدی به گوش جان

 

بگشوده پرچه طایر و برجسته از قفس

بگرفتـه اوج تا به خداونـد مهـربان

 

از سـابقون بـه مغفره مـن ربـکم

نشئت گرفته بوده ای، ای بهترم زجان

 

مجذوب کبریا و سرا پات شور و شـوق

می بود و ما زدرک تو عاجز در آن میان

 

مشروع لذت جهان که به هرکس بود مجاز

در تـو نبـود رغبتی، هرگـز بـرای آن

 

ای غنچه شکفته نگردیده در چمن

وی نونهال خم شده از مرمر خزان

 

از مـا چه دیـده ای ای گل امیـد پرپرم

که اینگونه پر گرفته شدی به که میهمان

 

ای چلچراغ خانه و وی نور دیده ام

وی آنکه با رحیل تو رفته مرا توان

 

دانم به قرب حق رسیده که از ما بریده ای

برخوان عشق جا گرفته ای و حق برتو میهمان

 

ای کام ناگرفته ز دوران علی رضا

یا خود نخواستی بری کام از جهان

 

سر مست بر قضای الهی سپرده سـر

با شوق بر رضای خداوند، داده جان

 

با خبر از تو می گـذرم می گذارمت

باشد خداوند پذیردم این طرفه ارمغان

 

صابر بدرگه حق و تسلیم امر او

از جان شدم به مژده ایزد به صابران

 

مادر شود فدای تو و راه پاک تو

اما از داغ مرگ تو فریـاد و الامان

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *