خانه / نشریه / خاکریز عشق / په فانوس په تریک په قمقمه

په فانوس په تریک په قمقمه

altزمستان سال ۱۳۶۴ مقرر شد مانوری (اکنون به آن رزمایش گویند ) به نام لبیک یا خمینی(ره ) انجام شود تا اقتدار نیروهای سپاه و بسیج را در منطقه دزفول به رخ دشمنان کشیده و از طرفی آمادگی نیروها هم در بوته آزمایش قرار گیرد . مقدمات فراهم شد. منطقه انتخاب شد محل فعلی پادگان شهید باکری که آن موقع بیابان بود و تپه . در عرض چند روز بیابان خالی تبدیل به یک منطقه کاملا نظامی شده بود . 

 

شب رزمایش عده ایی از بچه ها بالای تپه ها به عنوان دشمن فرضی مستقر شدند نیروها همه در چادرها در دامنه تپه ها بودند چادری گرد و زیبا شبیه چادر ملعون لیبی قذافی (بلا تشبیه ) برای فرماندهی ساخته شده بود حدود ساعت ۱۲شب بنده خدا مرحوم آیت الله قاضی (ره) را برای خواندن رمز عملیات آوردند من در چادر فرماندهی بودم قرار شد آیت الله قاضی رمز را در بی سیم گفته و سپس کار شروع شود از طرفی بنا بود عده ایی از بچه ها پس از گفتن رمز انفجار بزرگی انجام دهند تا عملیات شروع شود (خبر این انفجارکاملا محرمانه بود و تعداد کمی از بچه ها خبر داشتند ) فاصله انفجار تا چادر فرماندهی اشتباها بسیار کم در نظر گرفته شده بود

 مرحوم آیت الله قاضی با آن کهولت سن برای تشویق جوانان در آن شب سرد و تاریک و در آن بیابان آمده بود. بی سیم دست یکی از برادران (نامش را نمیگویم شاید راضی نباشد ) بود

قرار بود در بی سیم اعلام کند که همه بدانند آیت الله قاضی رمز را میگوید . بسم الله الرحمن الرحیم را که گفت مسئول انفجار کار خودش را کرد.

انفجار به اندازه ایی مهیب بود که چادرفرماندهی از جا کنده شد خاک وباد و تاریکی همه جا رافرا گرفت .  بنده خدا هول شده بود مرتب میگفت 🙁 په فانوس په تریک په رمز….) همه نگران آیت الله قاضی بودیم وقتی فانوسی روشن شد ایشان  همچنان آرام و با صلابت نشسته بودند گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است .رزمایش با موفقیت کامل انجام شد اما به یادگار ماند که آن برادر بدون محاسبه یک کارتن تی ان تی در فاصله کمتر از ۱۰۰ متر گذاشته بود و کمک خداوند بود که آسیبی به کسی نرسید.

همچنین ببینید

یا زیارت یا شهادت

  از آن اشخاصی بود که دائم باید در میان گودالهای قبر مانند، سراغش را …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *