خانه / شهدای مسجد / 30-شهيد عبدالمجيد صدف ساز / عاشق شهادت(شهید صدف ساز)

عاشق شهادت(شهید صدف ساز)

altمجید از بچه های ذخیره و از نیروهای فرهنگی بود و در این کارها بشدت فعال. از قبل از انقلاب او را می شناختم  حضوری فعال در جلسات مذهبی و مساجد داشت.

سال ۱۳۶۰ که اوج قدرت نمایی بنی صدر و مظلومیت شهید بهشتی بود مقداری پوستر سه تایی(مقام معظم رهبری، آقای هاشمی، و شهید بهشتی) را از تهران تهیه کرده بودیم و به اتفاق مجید روی آنها نوشتیم« اهدایی حزب الله» و شبانه آنها را بر روی در و دیوار شهر دزفول چسپاندیم.

از ویژگی های مجید چهره خندان و متبسم و برخورد خوب و مهربانانه اش با همه دوستان بود، هر کس برای اولین بار او را می دید شیفته اخلاق و رفتارش می شد.

مجید اوایل جنگ برای کارهای فرهنگی به اتفاق تعدادی از دوستان به شهر ایذه رفته بود، بهمین خاطر نتوانست در عملیات طریق القدس شرکت کند.

بعد از پایان مأموریت فرهنگی که برگشت، هر روز از من می پرسید: خبری از اعزام نیرو نشده است؟

مجید منتظر شهادت بود. بسیار مشتاق بود تا هر چه زودتر به دوست شهیدش« محمد افخم» بپیوندد.

بالاخره بعد از دو ماه این انتظار به پایان رسید و اعزام نیروی عملیات فتح المبین آغاز شد مجید جز اولین نفراتی بود که ثبت نام کرد و بسسیار خوشحال از اینکه توفیق شرکت در عملیات را پیدا کرده است. شبی که برای آغاز عملیات به منطقه چشمه رفته بودیم هنگام نماز مغرب و عشامجید حال خوشی داشت به تنهایی در یکی از شیار های تپه مشغول عبادت شد، من در فاصله کمی از او نماز می خواندم صدای گریه و ناله اش را می شنیدم و یقین داشتم که این آخرین نمازی است که مجید عاشقانه بجا می آورد.و انتظار مجید به سر آمد و به ارزوی دیرینه اش رسید. طلبه شهید« عباس جلایی» تعریف می کرد: قبل از عملیات فتح المبین در پادگان دوکوهه بودیم که خبر رسید امشب عملیات است. همه خود را برای رفتن آماده کردیم. حال و هوای پادگان به کلی تغییر کرد. در محوطه پادگان«مجید صدف ساز» را دیدم که داشت سرش را با آب می شست. گفتم: «در این هوای سرد چرا این کار را می کنی؟» او با حالتی روحانی جواب داد: می دانم که انشاالله شهید خواهم شد و تیر به سرم اصابت خواهد کرد. … و او از اولین شهدای فتح المبین بود و اتفاقا تیر به سرش خورد و جاودانه شد.

منبع: وبلاگ رهسپار قدیمی و خاکریز مقاومت

 

همچنین ببینید

مصاحبه با برادر محمود اصغر پور همرزم شهید

بسم الله الرحمن الرحیم   در سنن دوازده سالگی با ایشان آشنا شدم که علتش …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *