خانه / شهدای مسجد / 16-شهيد علي محمد خروسي نژاد / مصاحبه با برادر حسن مشیری- همرزم شهید

مصاحبه با برادر حسن مشیری- همرزم شهید

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مرحوم شهید خروسی نژاد یکی از برادرانی بود که روحیه بسیار بالایی داشت کسی بود که با توجه به اینکه از لحاظ درسی مقداری عقب افتاده بود و نتوانسته بود که از لحاظ درسی پیشرفتی داشته باشد. با زحمت قرآن را فرا می گرفت زمانی که به مسجد آمده بود و همراه با دیگر بچه ها در جلسه قرائت قرآن شرکت می کرد روخوانی قرآن برایش مشکل بود به همین دلیل شهید خروسی نژاد چون برای خواندن آیه هر شب اذیت می شد می رفت آیه فردا شب را آنقدر می خواند و تکرار می کرد که تقریباً آن را حفظ می کرد. او روحیه عجیبی داشت، خسته و ناامید نمی شد از تلاش خود دست بر نمی داشت.

 بارها اتفاق افتاده بود که می آمد در کنارم و می گفت که این صفحه یا آیه را برایم بخوان نزد دیگران هم می رفت و آنقدر آیات را تکرار می کرد که همه را از بر می شد. از لحاظ رفتاری با بچه ها خیلی گرم و صمیمی بود و به بچه ها عزت و احترام می گذاشت آنها هم متقابلاً او را دوست داشتند و به او عزت و احترام می گذاشتند در مورد وقت شناسی شهید می توانیم بگوییم که از جمله بچه هایی بود که به عهد و وفای خود زیاد اهمیت می داد.

 کتابی که به او می دادی برای مطالعه سر موقع و صحیح و سالم تحویل می داد و از وسائل به خوبی نگه داری می کرد اگر قرار بود سر موقع کاری را انجام دهد آن را انجام می داد. اگر می گفت چه موقع بیکاری تا برای قرآن خواندن نزد شما بیایم در همان ساعت و دقیقه حاضر بود و گاهی اوقات زودتر از زمان موعد حاضر می شد و کلاً تعهد و وفای به عهدش را داشت(الحمدلله)

 همانطور که عرض کردم با پشتکاری که برای خواندن و یادگیری داشت آدم متوجه می شود که ایشان از چه سعه صدر بزرگی برخوردار بوده اند. حتی آموزش هایی را که در جبهه می دادند ایشان به نحوه احسنت آنها را تکرار می کرد یعنی با وجود اینکه ما را مثلاً به مدت یک ساعت می دواندند یا به ما نرمش و آموزش رسمی می دادند ما خسته می شدیم هنگامی که این آموزش به پایان می رسید ما داخل چادرها و سنگرها خسته دور هم جمع می شدیم و چای می خوردیم ولی شهید نه اینطور نبود او می رفت و ادامه می داد و آموزش ها و تمرینهایی را که به ما می دادند پس از پایان او دوباره آنها را تکرار می کرد. روحیه ای بالا و حوصله ای بزرگ داشت این شهید بزرگوار.

درباره انس با دعا و قرآن، او بیشتر مواقعی را که در مسجد بود به یادگیری این مسائل می پرداختند مثلاً به یادگیری دعای کمیل و ندبه و همچنین قرآن می پرداختند تا روخوانی و روان خوانی ایشان خوب شد هنگامی که شهید خروسی نژاد روان خوانیش خوب شد دیگر موقعی شده بود که با حوصله و اخلاص کامل دعا و زیارت و قرآن خود را می خواند ایشان نمازهای زیادی می خواندند و نوافل خود را خیلی خوب تکرار می کرد و می خواند، مرتب ذکر و دعا می گفت،‍ ذکر ائمه را می گفت، عشق به اهل بیت داشت.

 در آن موقع تمام بچه ها به این امورات عشق و علاقه خاص داشتند و بچه هایی که توفیق پیدا می کردند که در جبهه حاضر باشند چون بیشتر در این روحیات معنوی قرار می گرفتند و شهادت و مرگ را جلوی چشمشان می دیدند بیشتر تحت تأثیر این روحیات قرار می گرفتند و بچه های آن موقع مخصوصاً بچه های رزمنده و بچه هایی که روحیات مذهبی داشتند تماماً بدون استثناء عشق و علاقه خاصی به حضرت امام و ائمه و اهل بیت، مخصوصاً حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها داشتند.

در مورد مسیولیت پذیری ایشان آن چیزهایی را که می توانستند انجام بدهند مثلاً کارهای تدارکاتی،‍ کارهای پشتیبانی را انجام می داند به تبلیغات کمک می کرد در آبدارخانه کمک می کرد و موقعی که به اردو می رفتیم خیلی کمک بچه ها می کرد مخصوصاً کمک یدی بود برای آنها که کار می کردند کمک می کرد چادرها را پهن کنند، وسائل را جابجا کنند نصف شب برای آنها آب می آورد از این لحاظ خیلی مسئولیتش را خوب انجام می داد.

روزی ندیدم که عصبانی شود چون وضعیتش طوری بود که با همه بچه ها سازگاری می کرد. انگیزه اش از رفتن به جبهه بیشتر بریدن از دنیا و رسیدن به خدا بود و انجام تکلیف الهی بود. در مشکلات سخت خیلی با اراده و محکم عمل می کرد یعنی شاید نمونه و اسوه باشد برای مبارزه با سختی ها و کارهای سنگین ایشان بعد از تمرینات در منطقه لباس رزم می پوشید و کوله پشتی که سه قبضه آرپی جی در آن بود می دوید و حرکت می کرد.

 در کارهای گروهی بیشتر کوششان این بود که به انجام کارهای دیگران حساس بود تلاش و پشتکار او وصف ناپذیر بود و این او را از دیگران متمایز می کرد و او چند سوره را هر شب حفظ می کرد. یکبار شهید خروسی نژاد در عملیات پیچ انگیزه از ناحیه سینه تیر خورده و مجروح شده بودند که مداوا شدند و دوباره در عملیات بعدی شرکت کردند.

عضو گردان عمار بودند. از لحاظ محبوبیت به خاطر اینکه با بچه ها کمتر درگیر می شد و آنها را کمک می کرد و بچه ها را راضی نگه می داشت محبوبیت بالایی داشت و ایشان هم در خانواده و هم در بیرون خانواده همین رفتار را داشتند. ایشان اوقات فراغتشان را برای یادگیری قرآن صرف می کردند. ایشان با بچه ها شوخی می کرد ولی کم. قبل از شهادت چون در عملیات قبلی مجروح شده بودند و فشار و سنگینی بر ایشان ضرر داشت تلاش زیادی داشتند تا آمادگی خود را اعلام کند برای اینکه کار اصلی او آرپیجی زن بود و به همین دلیل سعی می کرد تا آن آمادگی را کسب کند و نشان دهد. ایشان می گفتند که دوست دارند شهادت نصیب من شود و به دیگر بچه ها بپیوندم.

 شهید خروسی نژاد درس طلبگی می خواند و به حوزه می رفت و همچنین به بچه های مسجد انس زیادی داشت و گاهی برای انجام تکالیف به من مراجعه می کرد هنگامی که شهید شدند بیشترین تاثیری که بر روی من گذاشت همان پشتکار و اخلاص و توان زیادی که برای یادگیری داشتند بود ومن حسرت می خوردم که من هم یک توان زیادی همانند ایشان داشته باشم.

محل دفن این شهید در بهشت علی قطعه شهدا می باشد.

 

 

 

همچنین ببینید

مصاحبه با احمد نورالدینی- همرزم شهید

  بسم الله الرحمن الرحیم ۱- چگونه آشنایی با شهید؟ حدود سال ۱۳۶۱ هم زمان …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *