خانه / شهدای مسجد / 16-شهيد علي محمد خروسي نژاد / مصاحبه با برادر سید کاظم علوی- همرزم شهید

مصاحبه با برادر سید کاظم علوی- همرزم شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

               

۱- آشنایی با شهید ؟

بنده از سال ۱۳۶۱ با شهید خروسی نژاد آشنا شدم.

.

۳- انگیزه ایشان از رفتن به جبهه ؟

انگیزه اش از رفتن به جبهه، مثل همه شهدای اسلام و شهدای جنگ تحمیلی بود. برای کسب رضایت خدا برای رضای ولایت و امر امام بود که در نهایت بهتر از اینها رسیدن به فیض عظیم شهادت بود.

 

۵- در کارهای گروهی ؟

در کارهای جمعی فداکاری عجیبی داشت چنانچه در سنگر سازی در مسجد،‍ کارهایی مثل نظافت و خدماتی مسجد سر از پا نمی شناخت و شاید یک تنه برابر چند نفر از بچه های مسجد خدمت می کرد.

۶- روحیات شهید ؟

عبادات و نیایش ها،‍ دعای کمیل و نماز جماعت و نماز شب و نماز جمعه اش اصلاً ترک نمی شد و صلوات های زیادی در روز جمعه می فرستاد. ذکرهای روزمره مثل استغفرالله و لا اله الا الله هر غروب می خواند.

 

۷- پشتکار شهید؟

هنگامی که من به پشت پادگان کرخه اعزام شده بودم ایشان با بقیه بچه ها آمده بودند به ملاقاتم. به خاطر وضعیت گردانها ملاقات ممنوع بود. این شهید از بیراهه یعنی اطراف پادگان آمده بود و برای من نیز مقداری شیرینی و خوراکی های دیگری آورده بود و مسیر خیلی زیادی را پیموده بود تا رسیده بود به ناحیه گردان و وقتی که فهمیدیم که چگونه آمده خیلی تعجب کردیم.

مثل همه شهدا این خصیصه را داشت که همیشه سر قرار و به موقع حاضر می شد و هیچگاه خلف وعده نداشتند و این را تمرین می کردند با خودشان به موقع به دعای کمیل، رسیدن به دعای ندبه، رسیدن به دعای توسل، رسیدن به . . . تقید خاصی داشتند.

 

۹- اهمیت به قرآن ؟

علاقه خاصی به قرآن داشت به طوریکه جدای از اینکه همیشه دوست داشتند تلاوت قرآن داشته باشند علاقه خاصی به علوم حوزوی برای کسب معارف قرآنی و عربی پیدا کرده بودند و یک مراحلی را طی کرده بود و یکی از عزیزان که صدای قشنگی داشت وقتی که به او می گفت که این آیه یا سوره را برایم بخوان چنان به وجد می آمد که حال خودش را از دست می داد مثل اینکه بهترین صوت و بهترین نوایی را که تا حالا نشنیده بود می شنود خیلی خوشحال می شد.

با توجه به موقعیتی که اوایل انقلاب داشت و بد حجابی هنوز مرسوم بود با اینکه ما جرأت نمی کردیم اشاره کنیم او راحت و با کمال شجاعت و شهامت می رفت و به این افرادی که از بد حجابی و عفت ظاهری بد نام بودند امر و نهی می کرد و می گفت حجابتان را درست کنید و نمی گفت که اینجا غریب است یا نیست، کسی هست اینجا یا نه ، می رفت و آنها را امر به معروف و نهی از منکر می کرد.

با کمال اشتیاق و شور و شوق به همراه یکی از بچه ها که به عنوان سرگروه یا مربیش بودند به جبهه می رفتند و خیلی عشق و علاقه به جبهه داشتند

 

۱۲- مسئولیت پذیری ایشان ؟

دلسوزی و مسئولیت پذیری ایشان را با یک مثال می گویم: در آن موقعی که من حدود ۶ ماه در بیمارستان بستری بودم این شهید به ملاقات من آمده بود وقتی که به او گفتم چند روز است اینجا مانده ای دیگر برو ، حدود ۶ ماه کنار تخت بوده و اصلاً تکان نخورد و نیازی به پرستار نداشتم به او گفتم برو دنبال زندگی و کار و تحصیلاتتان . لحظه به لحظه نفس زدن، لحظه به لحظه مجروحیت همراهم بود.

 

۱۳- علاقه به حضرت امام خمینی رحمت الله علیه؟

وقتی که امام فرمودند رفتن به جبهه وظیفه و فریضه است سر از پا نمی شناخت حتی بعضی وقتها بدون وسایل و کوله پشتی می گفت می خواهم به جبهه بروم. یعنی اینطور بود که به یک اشاره ولایت فقیه دست از کار و خانه و زندگی می کشید و به جبهه می رفت.

یک نورانیت خاصی داشت به همه سلام می کرد با همه صحبت می کرد همین حالا هم یک محبوبیت خاصی هم در بین خانواده و هم در کوچه و بازار و مسجدی ها و هم جلسه ای ها دارند.

 

۱۵- آرزوی ایشان ؟

بزرگترین آرزوی ایشان مثل همه شهدا رسیدن به فیض بزرگ شهادت بود، به کمال رسیدن و سعادت بشر هم در زیر مجموعه این آرزوها بود. آرزوهای اجتماعی و جمعی ایشان این بود: بشریت، اسلام ، و انسانیت و بستگانو نزدیکان به یک سعادت و کمال و فهم مطلوبی که خداوند راضی باشد برسند.

ایشان یکبار مجروح شدند که برگشتند به شهر. چند مجروحیت جزئی دیگر هم برداشته بود که به شهر نیامده بود و همانجا در پشت جبهه معالجه شده بود.

شهادت ایشان خیلی برای من سنگین بود با توجه به اینکه دین بزرگی به من دارند.

مادرشان خواب دیده اند. در دوران بعد از حیات هم سفارش کردند که به خانه فلانی (سید کاظم علوی) سر بزنید و مواظب باشید یعنی آنهمه لطفی که داشتند بعد از شهادت نیز فراموش نکردند.

 

عضو گردان بلال بودند. قبل از شهادت روحیه خاص و عجیبی داشت و بچه ها می دانستند که شهید می شود ولی به شوخی به او می گفتند که آنقدر نماز شب نخوان می ترسیم که شهید شوی.

 

۲۶/۵/۱۳۷۹   

همچنین ببینید

مصاحبه با احمد نورالدینی- همرزم شهید

  بسم الله الرحمن الرحیم ۱- چگونه آشنایی با شهید؟ حدود سال ۱۳۶۱ هم زمان …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *