خانه / شهدای مسجد / 42-شهید حمید محمود نژاد / سخنرانی شهید محمودنژاد به مناسبت بزرگداشت شهدای عملیات بدر

سخنرانی شهید محمودنژاد به مناسبت بزرگداشت شهدای عملیات بدر

سلام علیکم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

والصلوه و السلام علی سیدنا و نبینا وحبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد ( ص) و علی عترته الطیبین الطاهرین و اولاده المعصومین سیّما بقیه الله فی الارضین حجه ابن الحسن العسکری (عج) ان شاء الله.

 

 قرار شده است که نشست امشب به یاد گلگون کفنانی باشد که همزمان با برخواستن اذان وصل از گلدسته جبهه ها در چشمه رگهای خویشتن وضو ساختند و نماز شهادت را بر سجاده دشت نبرد به جای آوردند و محراب جبهه را به قصد معراج ترک گفتند یادشان گرامی باد. نثار روح همه این شهدا در ابتداء الفاتحه مع الصلوات.

در ابتدای بحث یک حدیثی به یادم آمد از امام جعفر صادق (ع) که می فرماید” ان المؤمن یزور اهله فی یوم او یومین او ثلاثه او جمعه او شهر او سنه علی قدر منزلته و عمله و ینظر الیهم و یسمع کلامهم و یری المؤمن ما یحب و یستر عنه ما یکره و یری الکافر ما یکره و یستر عنه ما یحب “.

در این حدیث شریف امام جعفر صادق(ع) می فرمایند: که میت مؤمن و کلاً میت هر روز با خانواده اش دیدار می کند یا هر دو روز یکبار یا هر سه روز یکبار یا هر جمعه ای(یعنی یک هفته ای یکبار) یا یک ماهی یک بار و یا یک سال یکبار بنا بر درجه و منزلت آن میت و عملی که انجام داده است آنها را میبیند و کلامشان را می شنود اما مؤمن آن چیزی را که دوست دارد می بیند و آن چیزی را که دوست ندارد، از مصائبی که بر خانواده اش می رود از مسایلی که برایش پیش می آید از او پوشیده می شود اما کافر به عکس است یعنی آنچه که دوست دارد نمی بیند و آنچه را که کراهت دارد می بیند بنابراین من امشب بعید نمی دانم که روح شهدای بدر اینجا حاضر باشد منزلتشان بر همه ما روشن است و ان شاء الله پیش خداوند هم همین منزلت تثبیت باشد.

 بحثی را که امشب انتخاب کرده ایم گرچه مجال بیشتری نیست و قصد مزاحمت هم نیست یک شعار ساده ای است که می گویند شهیدان زنده اند. خوب حالا چرا شهید زنده است؟ ممکن است ما این را بدانیم ولی باور داشتن این مسأله خیلی مهمتر است . رسیدن به این مسأله خیلی مهمتر است که بگوییم واقعاً زنده اند اما چرا ؟ در ابتدا یک حکم را بیان می کنم قرآن به ما می فرماید: که ولاتحسبن الذین . . . اینها را شما تصور نکنید که مرده اند یا ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون آنهایی که در راه خدا می جنگند و در راه خدا شهید می شوند آنها را مرده نگویید آنها زنده اند اما هر زندگی را نمی فهمید ، شما فقط زندگی این دنیا را می توانید درک کنید زندگی مادی این جهان را، پس این یکی حکم قرآن.

 اما مسئله دوم این است که زنده ها یک خوصوصیاتی دارند حالا ببینیم این خصوصیات در شهید هم هست یا نه . انسان زنده حرکت می کند و حرکت هم می آفریند. شهید هم حرکت دارد زندگی دارد و حرکت هم ایجاد می کند انسان زنده تولید مثل می کند شهید هم تولید مثل می کند . شهید ، شهید می پرورد . انسان زنده می خورد می آشامد ، از نعمات برخوردار است خود خداوند در قرآن می فرماید: عند ربهم یرزقون شهید نیز نزد پروردگارشان روزی می خورند پس می بینیم که یک شهید تمام خصوصیات یک زنده را دارد. چرا نگوییم زنده است؟ اما مسأله سوم اینکه می خواهیم ببینیم که تفاوت یک انسان زنده با مرده چیست تا ببینیم شهید است یا خیر؟ یک تفاوت خیلی ساده مطرح میکنم راجع به انسان زنده و مرده بقیه را انشاء اللّه خود دنبال کنید .

انسان زنده یک خصوصیاتی دارد اگر یک انسان زنده را بگذارند توی قطب شمال و دمای بدنش را بگیرند ۵/۳۷ درجه است همین انسان را اگر بیاورند در خط استوا که گرمترین نقطه روی زمین است بگذارند و درجه حرارت بدنش را بسنجند باز هم ۵/۳۷ است اگر در یک منطقه معتدل ببرند و دوباره آزمایش کنند همان نتیجه را میدهد، به یک منطقه خشک هم ببرند همان نتیجه را می دهد به همین ترتیب همان نتیجه را می دهد پس انسان زنده در هر حالی دمای بدنش یکی است اما خصوصیت یک انسان مرده چیست اگر بگذارید توی سردخانه دمای بدن آن مرده مثل دمای سردخانه است! اگر بگذارید یک جای گرمسیر دمای بدن آن مرده مثل دمای آن منطقه گرمسیر است اگر بگذاریم توی یک منطقه مرطوب باز هم همان نتیجه را می دهد این یعنی انسان مرده، در حالات مختلف در محیطهای گوناگون حرارت بدنش عوض می شود و تغییر می کند . خوب حالا ما این را روی خودنمان بسنجیم در ابتدا وقتی اینجا هستیم آیا احساس آرامش بیشتری میکنیم نسبت به مرگ ؟ آیا فکر می کنیم نمی میریم ؟ اما وقتی در شب عملیات فکر می کنیم خوب ، پس در منطقه عملیات نسبت به اینجا حالتمان عوض می شود آیا اگر درشب حمله توپی ، خمپاره ای ، گلوله ای به طرف ما نیامد آرامش بیشتری داریم. اما اگر توپ و خمپاره ای بر سر ما ببارد آرامش خود را از دست می دهیم یعنی نبضمان عوض می شود . آیا اگر به پشت جبهه بازگشتینم به خانه رفتیم با خیال راحت تری سر بر بالین می گذاریم و می خوابیم بی خیال از مرگ، و وقتی در جبهه هستیم دنیایمان کوچک می شود بین ماندن و رفتن چرخ می خورد خوب نبضمان عوض می شود و اگر نبض ما عوض شد معنایش این است که خیلی سالها است که ما مرده ایم خصوصیات انسان زنده تنها این نیست که بخورد و بیاشامد و حرکت کند اگر انسان عوض شد در حالات مختلف خصوصیات مرده را دارد و لو اینکه به حسب ظاهر به او زنده بگویند حالا همین خصوصیات را ببریم روی شهدا ببینیم شهدا از حرکت بخشی می ایستادند یا نه. به جریان توفنده و خونین خود که عین قلب خون در رگ اجتماع می دمند ادامه می دهند پس شهید زنده است ناشناخته ترین شهید در ناشناخته ترین زمین، در ناشناخته ترین زمان خونش هدر نمرود فرمایش قرآن است که می فرماید( فلن یضل اعمالهم) آنها اعمالشان زاید نمی شود ممکن است به حسب تصور ما از آنها از بین رفتند و کاری هم صورت نگرفت حتی این تصوربرای اصحاب پیامبر هم پیش آمد. همین آیه ای که( ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ) نازل شد این شأن نزولش در همان مورد است یعنی اصحاب پیامبر در مدینه که شهدای زیادی داده بودند جنگ بدر را گذرانده بودند جنگ احد را گذرلانده بودند،. . . . . . (و آتاهم الله من فضله) می گوید: اینها خوشحالند از آن چیزی که خدا به آنها داده تازه بشارت می دهند به آنهایی که هستند و بعد از آنها می آیند که بیایید و میگویند که چه خبر است اینجا؟.

حالا اینها را گفتیم می خواهیم ببینیم انسان مسلم، جز شهید می تواند باشد، و لو اینکه در میدان نبرد کشته نشود، اما شهید می میرد الگو می میرد اما انسانی که اسلام از ما میخواهد مثل یک تخته سنگ یا پاره سنگ بر دامن یک کوه نیست حتی مانند شکوفه های بهاری نیست که تکامل محدود داشته باشد، برای چند روز حتی مثل حیوانات نیست که در چارچوب غرایز محدود و محصور باشد، انسان اسلام، جرقه است انسان اسلام، موج است که فریاد میکشد بر صخره ها و ساحل های ساکت و خاموش شعله است، انسان اسلام، شعله است می رود و قلب سیاهی ها را پاره می کند تا هر جا سیاهی دامن می کشد آنجا را می شکافد این انسان اسلام است و انسان اسلام، چشمه زلال است که از یک سرچشمه شروع کرده جز دریا به هیچ جای دیگر دل نمی بندد مرغی است که مقصدش کوه قاف است به کمتر از آنجا هم رضایت نمی دهد، اسیر دانه ودام در راه نمی شود، اینهایی که میگویم خصوصیات شهید است خودتان تطبیق کنید انسان اسلام در هر مردابی گیر نمی کند اگر اسیر مرداب و گنداب و مانداب شود به هرز رفته است پوسیده است و متعفن شده، انسان اسلام، انسانی تلاشگر است موج صفت است خصوصیت موج، تحرک است اما این تلاش و کوشش به جز در راه اسلام در هر موضع و جای دیگری که باشد به هدر رفته و بر سبیل کفر و شرک است لذا است که اگر انسان از نفحات روحی بخش رحمت الهی استفاده نکند و اگر از انوار هدایت حق تعالی بهره نگیرد، در چارچوب غرایز حیوانی و دنیوی خواهد پوسید، و از بین خواهد رفت .

 توجه داشته باشیم که عروج به قله ها با سطح خواسته های روزمره و رایج نمی گنجد، بلکه احتیاج به علو روح و اوج گیری اندیشه یک انسان تلاشگر دارد ، اما تأسفی بزرگ در جای جای تاریخ پیش روی ماست که متأسفانه همواره انسانها در زنجیره زمان و در بستر تاریخ همانند اسب آسیاب چرخشی بی فرجام به گرد خویش داشته اند با پوزبندی بر دهان که چیزی نگویند و دستمالی از جهل بر چشمان که نبینند و به جای شتاب در صراط مستقیم خدایی چرخشی بی فرجام به خویشتن و خواسته های خودی و مادی داشته باشد، این فرجام شوم این عاقبت سوء از آن کسانی است که از خود به خود هجرت نمی کنند از خود سراسر خودی به خدای سراسر نیکی و پاکی هجرت نمی کنند این سرنوشت شوم از آن آنان است اما آنانی که جانشان از خدایشان رنگ می گیرد آنانیکه روحشان با نغمه نفحه الهی مترنم می شود ، آنها به قول معروف از آب وگل خارجند  و آیینه جمال اویند.

یک انسان مهاجر الی الله دیگر برایش حیات تعهد است زندگی مسئولیت است زندگی برای یک شهید مزیت نیست ، مسئولیت است و هر موقعیت جدیدی مسئولیت جدیدتر.

انسان مؤمن در زندگی این گونه است، رزمنده شدی مسئولیت جدیدتر، فرمانده شدی، مسئولیت جدیدتر، به خانه رفتن مسئولیت دیگر، از خانه به مدرسه رفتن مسئولیت دیگر. هر مرحله جدیدی مسئولیت جدیدتر، فراموش نکنیم حیات برای ما امتیاز نیست تا بر سر آن بجنگیم بلکه برای ما مسئولیت است، بکوشیم تا بهتر از عهده آن برآییم .

 ما انسانها همه فرزند یک پدر و مادریم از ابتدا به اسم دنیا این درخت این شجره اسمش دنیاست و ما همه فرزندان اوییم اما عده ای در او باقی مانده و چون آبی که در گرداب بماند متعفن می شوند، و عده ای از او پر می گیرند، و به آنجایی که سزایشان است می روند ، هیچ دیده ای وقتی یک درخت میوه نارس دارد چطور میوه ها این دخت را می چسبند اما وقتی که این میوه رسیده باشد پخته باشد خود به خود می افتد ، درخت را ول می کند. ما انسانها چسبیده ایم به این مادر، مادامی که نوزادیم ، مادامی که نارسیم مادامی که ناپخته ایم ، اما هنگامی که پخته شدیم دیگر این درخت را ول می کنیم ، اینجا دیگر ظلم است اگر یک میوه رسیده بر درخت بماند چون می ماند و می پوسد. مولوی یک شعری دارد راجع به همین مسأله می گوید که:

 

این جهان همچون درخت است ای کرام                           ما بر او چون میوه های نیم خام

سخت گیرد خامها مر شاخ را                                         زانکه در خامی نشاید کاخ را

چون بپخت و گشت شیرین لب گزان                     سست گیرد شاخ ها را بعد از آن

چون از آن اقبال شیرین شد دهان                                    سست شد بر آدمی ملک جهان

 

دیگر در این چارچوب انسان دنیا را ول می کند ، شهیدی که  حیات خود را ، حیات تعهد آور و حیات مسئولیت می داند دیگر به مرز پختگی می رسد و وقتی که به این مرحله رسید تنها روح این چنین انسانی است که شایسته است مورد خطاب خداوند سبحان قرار گیرد که یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی. که ای روحهای آرمیده مطمئن به سوی من آیید در حالیکه خداوند [از] شما خشنود و شما نیز از پروردگارتان خشنودید.

 دوستان صمیمی و واقعی خدا اینها هستند انسان در زندگی دوستان بسیار زیادی ممکن است داشته اشد ، اما یک دوست که او محرم راز است، محرم حریم امین انسان است محرم سر درون انسان است، شهید محرم سر خدا می شود این شاخ را ول می کند و در کمال پختگی به سوی خدا می شتابد و تن پوش زیبای شهادت را تن می کند، تن پوش زیبای شهادت جامه ای نیست که به اندازه هر کس ببرند، به قول آن شاعر:

(این جامه به اندازه هر کس نبریدند)  

آن مرغان قفسی که اسیر دام و دانه می شوند ، ایشان را نسزد، تا تن پوش زیبای شهادت را به تن کنند ، آن انسانهایی که فریب دنیا می خورند دیگر ایشان را نسزد تا همدم لقای خدا باشند، مونس لقای پروردگار باشند.

نشان دارد اثردارد، آن کسی که عاشق خداست ، به قول آن شاعر ،

ناله مرغ گرفتارصفایی دارد               نه گرفتار بود هر که فغانی دارد

 

هر چه هم صحبت  کنم وقتی که به یاد شهدای بدر می افتم یک خرده زبانم به لکنت می افتد، انصافاً اما چه زیبا بود این جامه خونین به تن این شهیدان.  آنانیکه در نگاهشان میلاد صبحی دوباره را می یافتی، و سیمایشان کتاب منسجم عشق الهی بود، آن دریا دلانی که به قصد اقیانوس حرکت کردند و به هیچ مرداب و رود و رودخانه و دریایی بسنده نکردند ، ایثار کردند ، ایثار جان و چه ایثاری بالاتر از ایثار جان.

اما آنجایی که حجاب میان خالق و مخلوق ، جان است، پس جان را هم می دهد، تا حجاب میان خالق و مخلوق از بین برود. تا بدین گونه شهیدان، کمند حادثه را ول می کنند و دل دریاییشان آرام نمی گیرد، می روند تا سیلاب عشق خدا به سوی شورش طوفان بلایشان برد، یاد معرکه هایشان گرامی باد.اینان فصل دیگری از کتاب کربلا را باز کردند، و عشق را با خون خود نقش زدند .

 جمله آخر را بگویم ،

 یک بار در طول تاریخ در بهترین زمان و در بهترین مکان بهترین انسانها جمع می شوند و بهترین حماسه تاریخ را رقم می زنند. بهتر بود انسانها هم، حسین و یارانش در بهترین زمانها ، زمانی که یزیدیان بر ملت مسلمان حکم می راندند، در بهترین مکانها، کربلا و بهترین حادثه ها را فراهم می کنند عاشورا. شهدای بدر این گونه بودند، بهترین انسانها شهدای بدر ، جمع شدند در بهترین مکانها، نینوا، و در بهترین زمانها، زمان رو به پایان رفتن زمستان و آمدن نوید بهار و بهترین حماسه را آفریدند حماسه خونین بدر ،

چشم بگشا و ببین تازه ترین معجزه را                    در دل داغ کویر، چه گلی کاشته اند

آن هنگام که می رفتند با پای خویش رفتند و آن هنگام که بازگشتند بر روی دستها آمدند ، اما از آنها هیچ نمانده بود جز یک راه نا تمام.

 میراث شهیدان راه ناتمام آنها است اگر سعادت می خواهید رهرو راه شهیدان باشید میراث خوار شهیدان نباشید میراث دار شهیدان باشیم از شهید هیچ نماند جز یک راه نا تمام.

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 

همچنین ببینید

دو شعر برای شهید محمودنژاد

  محمود نژادی که گل باغ وفا بود                           مجموعه حق دوستی و صدق و وفا …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *