خانه / شهدای مسجد / 42-شهید حمید محمود نژاد / مصاحبه با محمود دانشیار همرزم شهید

مصاحبه با محمود دانشیار همرزم شهید

 

۱- مدت آشنایی با شهید ؟

مدت آشنایی ما از قبل از انقلاب بوده است و در یک جلسه بوده ایم هم مسجد صاحب الزمان و هم مسجد انصارالله.

 

۲- دوران کودکی شهید ؟

دوران کودکی ما با هم رفت و آمد داشتیم ولی ما بیشتر در جلسه بودیم اما بعد از انقلاب رفت و آمدهای ما بیشتر شده بود، و این باعث شده بود که ما بیشتر همدیگر را بشناسیم. هرچه از متین بودن او و خوش اخلاق بودن او بگوئیم باز هم کم گفته ایم. چون که معروف بود یعنی اگر در جنوب شهر می خواستند از نظر خوش اخلاقی فردی را نام ببرند آقای محمود نژاد را نام می برند.

 

۳- نظر شهید درباره جنگ ؟

نظری که داشت این بود که از اول جنگ تا آخر جنگ در جبهه باشد تا زمانی که شهید شود، نظرش نظر امام خمینی رحمه الله علیه بود.

 

۴- علت رفتن به جبهه ؟

این را یک تکلیف واجب می دانست.

 

۵- تاثیر جبهه در روحیات شهید ؟

می دانید که شهید در دانشگاه امام صادق علیه السلام در حال تحصیل بود، آقای مهدوی کنی مسئول دانشگاه یکی از بهترین کسانی که معرفی کرده بود، در ایران هم از نظر رتبه درسی و هم از نظر اخلاق شهید محمود نژاد بوده اند و حتی زمانی که ایشان شهید شدند پیام تسلیتی برای خانواده ایشان فرستاده بود بعنوان کسی که بهترین فرد در دانشگاه بود.

او در جبهه فرمانده گروهان بود و داخل منطقه هر کس فرد مؤمنی بود جذب این شهید می شد و با این شیوه ای که داشت در جبهه هم زحمات زیادی هم کشید و معروف بود. با این که آدم باسوادی بود وگردانی که دست او بود استفاده های معنوی زیادی از آن می کرد در دعای کمیل خواندن هایش و ندبه و توسل و نماز شبی که می خواند آدم معروفی بود هر وقت می خواستند بروند پیش او از روی ساعت می رفتند هر شب هر وقت می خواست بخوابد حتماً یک جزء قرآن تلاوت می کرد. قبل از عملیات آنقدر با بچه ها صحبت می کرد که بچه ها را آماده شهادت کند و وقتی که شهید شده بود بچه ها حالاتش را طوری گرفته بوند که وقتی آمدند به شهر غیر از گریه و زاری چیزی نداشتند.

 

۶ـ آیا رفتارش با دیگران فرق داشت؟

بله جداً فرق می کرد وقتی راه می رفت تقوا از صورتش چکه می کرد و وقتی کسی در مقامی پائین تر پیش او می رفت واقعاً در مقابل او کمرش را خم می کرد و می گفت بفرمائید و هر وقت دل بچه ها گرفته می شد همه می رفتیم پیش آقای محمودنژاد و کسب روحیه می کردیم. فقط توسلش به قرآن و احادیث ائمه بود و هر وقت مشکلی برای ما پیش می آمد به او رجوع می کردیم و یک فاتحه نظر شهدا و مشکل ما حل می شد.

 

۷ـ به چه کسانی بیشتر علاقه داشت؟

آنهایی که مثل خودش بودند و همیشه اطاعت از رهبری می نمود.

 

۸ـ آرزوی شهید؟

غیر از شهادت هیچ آرزویی در سر نداشت و بزرگترین آرزوی وی همین شهادت بود و بس.

 

۹- روحیه معنوی شهید؟

هر وقت با کسی صحبت می کرد خیلی با وقار و ساده بود اما تمام صحبتهایش بر اساس روایات و احادیث بودند چون که خودش در این زمینه استاد بود.

 

۱۰ـ عشق شهید نسبت به شهادت ؟

عشق و علاقه اش به شهادت اینقدر بود که هر کس شهید می شد با هم برنامه را جور می کردیم و با پای پیاده حدود ساعت ۲ الی ۳ شب بر سر مزارش می رفتیم و زیارت عاشورا و یا دعای توسل می خواندیم.

 

۱۱ـ آخرین سفارشات شهید؟

در وصیتش می گفت پیرو امام خمینی(ره) و با ولایت و از ولایت جدا نشوی.

 

۱۲ـ خاطرات شهید ؟

خاطرات زیاد می باشند و این خاطره ای است که هر وقت در محاصره ای گیر می افتادیم به بچه ها می گفت فقط قرآن و دعا بخوانید.

 

همچنین ببینید

دو شعر برای شهید محمودنژاد

  محمود نژادی که گل باغ وفا بود                           مجموعه حق دوستی و صدق و وفا …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *