خانه / دفترچه خاطرات / دفترچه خاطرات / ۱۳۷۶-اردوی بیشه پوران -محمد پورهدایت

۱۳۷۶-اردوی بیشه پوران -محمد پورهدایت

 

روز اول:

در روز یکشنبه مورخ  9/6/76 ساعت ۵ صبح به مقصد راه آهن اندیمشک به راه افتادیم بعد از نیم ساعت ما وارد راه آهن شدیم اول وسائل تدارکات و بعد وسایل شخصی خود را سوار قطار کردیم عده ای از برادران برای اقامه نماز به مسجد رفتند عده ای دیگر در کنار قطار نماز خواندند.

ما تمام واگن قطار را کرایه کرده بودیم اما چند خانواده با زور وارد واگن شدند و چند صندلی را تصاحب کردند و جای ما را  تنگ کردند  بچه ها از این تنگی جا و کمی آب بسیار رنج می بردند ولی همیشه سفرها سختی هایی هم دارد.

ساعت ۱۱ وارد ایستگاه بیشه پوران شدیم عده ای از دوستان (گروه ثارالله) که یک روز زودتر از ما به بیشه رفته بودند به استقبال ما آمدند و کمک کردند که وسایل را پائین بیاوریم آنها ما را به محل استقرار ما که  مدرسه ای در وسط روستای بیشه بود راهنمایی کردند و تذکر دادند که سرایدار مدرسه از ما جوانها دل خوشی ندارد.

همه ما خسته از پیاده کردن وسایل و حمل آنها تا مدرسه بودیم لذا بعد از کمی استراحت مشغول فرش کردن اتاقها و جمع و جور کردن وسایل شخصی شدیم.

روز دوم:

همه اعضای جلسه به دیدن آبشار بزرگ بیشه پوران رفتیم آبشاری به ارتفاع تقریبی ۵۰ متر. بعد از یک ساعت دیدن آبشار و گرفتن عکس محل را ترک کردیم در راه برگشت مسئولین تدارکات مقداری سیب بین بچه ها تقسیم کردند.

روز سوم:

همه ساعت ۷ صبح به قصد نظاره بیشه از مدرسه خارج شدیم بعد از سه ساعت راهپیمایی به ما صبحانه ای نه چندان جالب(پنیر- خربزه) دادند بعد از صرف صبحانه، همه دوباره به راه افتادیم در صفی که همیشه بینش فاصله می افتاد ده نفر جلوی صف و بدون هیچ نظمی بقیه دنبالشان بودند. بعد از یک ساعت پیاده روی به محل بیشه پوران رسیدیم و بعد از کمی استراحت و عکس گرفتن برای بازگشت  دوباره به راه افتادیم .

 به پیشنهاد مسئولین برای تنوع  راه راست و مستقیم بازگشت  را کنار گذاشتیم و یک راه  دیگر از روی کوه ها را انتخاب کردیم که بسیار صعب العبور بود و  فکر دیگر دوستان کوچکتر را نکردیم بعد از یکی دوساعت دور زدن  کوهها به مدرسه رسیدیم هنوز تمام بچه ها وارد نشده بودند که این سرایدار بی معرفت حرمت همه ما رو شکست.

درشب  روز سوم یک مسابقه پرسش و پاسخ بین گروههای جلسه برگزار شد  در این مسابقه از هر گروهی دو نفر با نظر سرگروهها شرکت می کردند.

روز چهارم :

من و عده ای از دوستان بعد از صرف صبحانه و آماده کردن ساک هایمان منتظر ورود قطار به ایستگاه شدیم تا ما را به دورود ببرد  ما در درود یک واگن را به طور کامل در دست گرفتیم ولی به علت بی دقتی برخی از دوستان نیمی از واگن را از دست دادیم. سرانجام در ساعت ۱۰:۳۰ شب به راه آهن اندیمشک و در ساعت ۱۱ به مسجد رسیدیم.

 در پایان از تمام دوستانی که چنین اردویی را فراهم کردند که  با کمترین امکانات بیشترین استفاده را ببریم تشکر می کنم.

 

محمد پورهدایت

 والسلام

همچنین ببینید

اردوی نوروزی نونهالان۹۴ (فتح المبین)

بسم رب الشهدا والصدیقین آخرین روزهای تعطیلات بود از هدر رفتن تعطیلاتم خیلی پشیمان وناراحت …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *