خانه / نشریه / معارف اسلامی / وقتی باربی ام به دست من چادری شد!

وقتی باربی ام به دست من چادری شد!

alt

فکر کنم الان دیگه همه می دونند "باربی" یکی از سلاح های موثر تهاجم فرهنگی استعمار برای کودکان و حتی بزرگسالانه که خیلی از اهداف خودش رو با این اسلحه پیش می بره که فقط یک نمونه اش الگوسازی در ناخودآگاه ذهن کودکان ماست.

 

دیروز وقتی خاطره ای رو در این باره می خوندم از تدبیر ساده اما موثر یک مادر خردمند و مومن غرق شعف شدم که چطور یک تهدید به نام باربی رو برای فرزند خودش تبدیل به یک فرصت کردند.
خاطره رو با هم بخونیم:
عروسک باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم…
دست و پاش ۹۰درجه کج و راست میشد و انگشتای ظریفی داشت.. 
و این برای من که عاشق چیزهای کوچولو و ظریف (مث خونه کوچیک،ماشین کوچیک) بودم رویا بود…
خونه یکی از دخترهای افه ای فامیل بودیم
که برای آب کردن دل من ، کمد باربی هاشو بهم نشون داد…
 باباش وقتی سفرهای دریایی میرفت یکی از اینا رو براش می آورد… عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید…. اون سال من به تکلیف رسیده بودم و باربی من لباس درست و حسابی نداشت….مامانم قاطیِ بازی کردن من میشد و میگفت آخه اینکه اینطوری نمیتونه بره بیرون…
و براش یه شلوار و چادر نماز و یه چادر مشکی دوخت با مقنعه….
فکر میکنید چی شد؟
زانوهای باربی ام شکست….
چون با من نماز میخوند و من وقت تشهد برای اینکه روی دو زانو بشینه زانوهاشو تا ته خم می کردم…
و طبعا یک باربی آمریکایی عادتی به دو زانو چهار زانو نشستن نداره و اصلا خمی زانوهاش تا این حد طراحی نشده….
من بعد از اون ۵ -۶ تا باربی دیگه خریدم و همشون بعد از دو روز زانو نداشتند…
داشتم فکر میکردم چقدر تحت تاثیر این عروسک بودم؟
مامانم یه کاری کرد که من فکر کنم بازیه
ناخناشو با هم کوتاه کردیم چون میرفت مدرسه 
لاکاشو پاک کردیم…
موهاشو بافتیم
مثل خودم چادر سرش کردم
و نماز جمعه هم میرفت…
مامانم خیلی ساده نذاشت من مث باربی بشم چون باربی مث من شد…
و این راه حل خوبی بود تا وقتی که جایگزینی براش پیدا میکرد..
بعد از تحریر این مطلب  مادرم گفت: شما یادت نیس…ولی من یادمه که با این باربیه و آقاشون و دو تا بچه هاش نماز جماعت تشکیل میدادی…… 
من چادرم را دوست دارم.
خاطره رو خوندید؟
من اگه رئیس جمهور بودم به این مادر نمونه نشان درجه یک لیاقت تربیت فرزند می دادم
خب من رئیس جمهور نیستم اما با احترام تمام سر تعظیم فرود می آرم در برابر تمام مادران مومن و خردمند که در این جهاد و دفاع مقدس فرهنگی هم مثل همان دوران جهاد و دفاع مقدس نظامی، قهرمان های اول و گمنام و صدالبته مشهور در آسمان ها هستند.
و از این مجاهدان گمنام – که یقین دارم بارها لبخند رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها رو نصیب خودشون کرده اند- عاجزانه التماس دعای خیر دارم.

همچنین ببینید

چرا به امام عصر(عج) ربیع الانام می گویند؟

یاصاحب الزمان(عج)! باز بهار رسید و «تو» بهار انسانها نیآمدی. فصل نو شد و باز …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *