خانه / شهدای مسجد / 1- شهید عبدالامیر آبزاده / مصاحبه با برادر حمید رضوانی نیا همرزم شهید

مصاحبه با برادر حمید رضوانی نیا همرزم شهید

 

سوال:معرفی شهید؟

جواب:ایشان از دوران نوجوانی که در مسجد بودند تقید عجیبی به مسائل اعتقادی و مسائلی همچون نماز و روزه و دیگر برنامه های عبادی داشتند. شرکت ایشان در دعای کمیل، نمازجمعه و همچنین حضور ایشان قبل از همه دوستان در نمازجماعت، بین همه بچه ها زبانزد بود. تا آنجایی که اطلاع دارم در دوران نوجوانی و جوانی، مخصوصاً چند سال آخری که ایشان با شهید محمدعلی زمانی نیا و بعدش هم با شهید مسعود شاحیدر خیلی اُنس داشت نمازشبش ترک نشد. یکی از خصوصیات بارز ایشان عبادت ایشان وتقید ایشان به مسائل اعتقادی وعبادی بود.

یکی دیگر از خصوصیاتی که ایشان داشتند این بود که در عین حالی که خیلی تقید داشـتند، با بـچه های دیـگر هم سـن و سالش شـوخی و مـراوده زیادی داشتند. یعنی اینـطور نبود که ایـشان خـودش را از بـچه ها کـنار بـکشد و یا اینکه بـگوید چون مـی خواهم به عبادتم و نمازم برسم پس بنابراین با دیگران کمتر مراوده داشته باشم. معمولاً بین بچه ها در مسجد این نکته اخلاقی را می دیدیم که با دوستان دیگر خیلی خوب گرم می گرفتند و شوخی هایشان، شوخی زننده نبود و معمولاً سازنده و جذب کننده بودند تا دفع کننده . در حالی که ممکن است یکی مثل من اگر به عبادت خود بخواهم برسم ممکن است مجبور شوم از دیگران جداشوم ، پس جـمع ایـن دو یک هنر و یک شاهکار بود. یکی دیگر از خصوصیات عبدالامیر سـکـوت ایشان بود که باز  ایشان را خیلی با وقار و با هیبت بین بچه ها نشان می داد و بچه ها به خودشان این اجازه را نمی دادند، کـه هر شـوخی و مـطلبی را بـا او در میان بگـذارند، هـمین نشان دهنده شخصیت بالای ایشان بود. در عین حال که سرزنده بود، با بچه ها شوخی داشت در عین حال با هیبت بود. شـجاعـت امـیر یکی دیگر از خصوصیات ایشان بود مخصوصاً که در جبهه ایشان یکی از افرادی بود که در سن نوجوانی از بین برادران جلسه در جبهه شرکت کردند.

یادم می آید در عملیات بدر ایشان زخمی شده بودند و پای ایشان تیر خورده بود و تا مدتها مجبور بودند پای خود را بکشد ولی حاضر نبود که هیچ موقع عصا دست خود بگیرد. یازده ماه بعد، عملیات والفجر ۸ بود که ماهها قبل از عملیات دوره آموزشی اش شروع شده بود، عبدالامیر در گروهان غواصان گردان عمار شرکت کرد و با تحمل رنج زیاد، با هیبت زیاد تمام دوره آموزشی را با موفقیت پشت سر گذاشته و یکی از اوّلین افرادی بودند که در همان شب عملیات والفجر ۸ به خط دشمن زدند.

ایشان شخصی بودند که در عین حال که معلومات علمی ایشان بالا بود ، معلومات مذهبی ایشان نیز بالا بود و نسبت به همسن و سالانش خیلی سطح بالا فکر می کرد و فردی نبود که منتظر کسی باشد که به او بگوید که مطالعه کند، خودش دست به مطالعه می برد. در گروههای مطالعاتی شرکت می کرد و معمولاً برنامه برای جلسه داشت، برعکس بعضی از دوستان که ممکن بود مثلاً از اجرای برنامه شانه خالی کنند، ایشان شخصی بودند که همیشه برنامه آماده داشتند و این مطلب را می رساند که ایشان سـاعتهای زیادی از شبانه روز را صرف مطالعه کردن می کردند و نسبت به سنش خیلی به مسائل مذهبی و مسائل علمی وارد بودند.

 

سوال:چگونگی زخمی شدن ایشان ؟

جواب: البته از چگونگی زخمی شدن ایشان و چگونگی حمل ایشان به پشت جبهه اطلاع چندانی ندارم فقط یادم می آید از شب های اولی که از بیمارستان مرخص شده بودند ، حضور در جلسه و عزم بیشتر به انجام فرائض داشتند و البته آرزوی حضور مجدد در جبهه را داشتند که همین امر باعث شد برای خوب شدن پای خود هر چه بیشتر فعالیت بدنی انجام دهند تا برای عملیات بعد ( والفجر ۸ )آمادگی جسمی و روحی بالائی داشته باشند ، که البته به نتیجه هم رسید و موفق شد در عملیات والفجر ۸ ( در دوره آموزشی ) تمام سختیهای آموزش غواصی را پشت سر بگذارد و در عملیات شرکت کند .

 

سوال:مختصری از شخصیت ایشان ؟

جواب: اصولاً ایشان شخصی صریح بودند و تحمل غیبت و یا مسخره دیگران را نداشت و خیلی سریع عکس العمل نشان می داد و امر به معروف و نهی از منکر می کرد ، هرچند که طرف مقابل خوشش نیاید به همین جهت ایشان از طرف عده خاصی خشک مقدس معرفی شده بود یعنی به این عنوان که با شوخی مخالف است، در حالی که روحیه شاداب و پاک شهید با این جور بچه ها همخوانی و همسوئی نداشت .

هفته های متمادی من و شهید آبزاده بعد از دعای کمیل به بهشت علی می رفتیم و هدف یادآوری قیامت و ذکر خاطرات شهداء بود . بر سر مزار شهید افخم و شهید زمانی نیا و . . . که فاتحه می خواندیم.

امیر و من معمولاً بر سر مـزار شـهید مـحمدعـلی زمـانی نیا می نشـستیم و به ذکـر خاطرات می پرداختیم و یا امـیر از مـطالعات خودش پیرامون مـعاد و احـادیث مربوط به قیامت و شهادت می گفت و اینکه آرزوی او شهادت است . حال و هوای حاکم در آن شبها حال شبـهای عـملیـات را داشـت و مـعنـویت خـاصـی حـاکم بود و بعد نیز پیاده و یا با دوچرخه و یا موتور به خانه بر می گشتیم .

 

 

مصاحبه کننده : حمید اباذری

 

 

همچنین ببینید

دست نوشته شهید مسعود شاحیدر در مورد شهید آبزاده

بنام او که به اخلاص در جهادمان خواند امروز، روز پنج شنبه، مورخ ۱۴/۶/۱۳۶۴ است، …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *