ای تکیهگاه و پناهِ
زیباترین لحظههایِ
پُر عصمت و پر شکوهِ
تنهایی و خلوت من!
ای شطّ شیرین پُر شوکت من!
ای با تو من گشته بسیار،
در کوچههای بزرگ نجابت.
ظاهر نه بُن بستِ عابر فریبند? استجابت.
در کوچههای سُرور و غم راستینی که مان بود،
در کوچه باغ گل ساکتِ نازهایت.
در کوچه باغ گل سرخ شرمم.
در کوچههای نوازش.
در کوچههای چه شبهای بسیار،
تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن.
در کوچههای مه آلود بس گفت و گوها،
بیهیچ از لذت خواب گفتن.
در کوچههای نجیب غزلها که چشم تو می خواند،
گهگاه اگر از سخن باز می ماند،
افسون پاک منش پیش می راند.
ای شطّ پُر شوکت هر چه زیبایی پاک!
ای شطّ زیبای پُر شوکت من!
ای رفته تا دور دستان!
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشنترین همنشین شبِ غربتِ تو؟
ای همنشین قدیم شبِ غربتِ من!
ای تکیه گاه و پناهِ
غمگین ترین لحظههای کنون بی نگاهت تهی مانده از نور،
در کوچه باغ گلِ تیره و تلخِ اندوه،
در کوچههای چه شبها که اکنون همه کور.
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
که شب فروزِ تو خورشید پاره ست؟
فرستنده: مهدی نعیمی