خانه / نشریه / انتظار موعود / او خواهد آمد….

او خواهد آمد….

دوباره بغض دل، قصه وا شدن دارد، دوباره حدیث نیامدن عقده باز کرده، دوباره دل های مشتاقان ابری غصه فراق است و دوباره تنها مرهم دردها، اشک هایی آرام رسته بر کویر دل هاست، سالهاست عقربه های ساعت در گردشی بیهوده به دنبال زمان موعود می گردند و دوباره دیروز و امروز و فردا و باز هم تولدی دیگر بدون صاحب تولد و … نمی دانیم چرا وقتی تولدتان می شود، ما غمگینیم، امسال راستی مهربانم چند شمع باید بر کیک تولدت بگذاریم؟ چه کادویی برایت هدیه آوریم؟ چگونه بدون تو اصلاً جشن بگیریم؟

می دانم درجشنی که برایت گرفته ایم حضور نداری، می دانم که ما، سالهاست بیابان غربت با عملمان برایت ساخته ایم و باز هم رسم خوبی و بزرگواری چون تو است که بر کم ما در این توسل ها در نمازت دعایی می کنی و شاید لبخندی از داغ دل که چگونه ما در وهم خود گرفتاریم، ولی  امسال کادویی جز خجالت نیاورده ایم شرمساری هدیه می کنیم مگر غیر از این توشه ای برایت داریم؟

می دانیم نه دوستدار واقعیت بوده ایم و نه شیعه راهت، فقط می توانیم از خدا بخواهیم که اندکی از غصه تو به ما هم بدهد.

هر سال که جشن تو می شود ما بایستی در کنجی، خلوتی، می نشستیم و لباس سیاه بر تن می کردیم و بر حال خود نظاره و بر اعمال، محاسبه که چه کرده ایم، که باز هم یکسال گذشت و دوباره آخر جشنهایت گفتیم خدا کند که بیایی خدا کند!!

میدانیم آنان که سر ستیز با تو را برداشتند در اعتقاد به آمدنت و زمینه چینی برای نیامدنت از ما استوارتر و راسخ ترند.

ولی چه کنیم در این انتظار عجیب در بین منتظران خودت عزیز من چه غریبی، و عجیب تر این که این نبودنت چه آسان شده برای ما عادت برای مای منتظر و چه بیخیال و آسوده بدون هیچ کوششی و توانی فقط می نشینیم و می گوییم، خدا کند که بیایی خدا کند!!!

و شاید گاهی هم تسبیحی و دعایی و صلواتی و باز هم چرخش زبانی و عادتی که اگر خیلی هم هنر کنیم عجل لولیک الفرجی، که این بد نیست برای ما، ولی از تکرار این بد نبودن ها، شما آقای من غریب شده ایی و ثانیه ای ظهورت به فرداها که نمی دانیم چه موقع و چه زمانی است موکول می شود، کاش می دانستم چند ثانیه از زندگی من برای شماست، کجای زندگی مال شماست کجای زندگی من انتظار شما خلاصه شده است؟

نمی خواهم آنچه را که با چشم هر نظاره گری در مجلس جشنت می بیند من بگویم، دوست دارم از دل بگویم از زمین، زمان، چاه، از همه چیز که درد تو را چشیده است بجز ما، یاابن زهرا، عزیز فاطمه، دلم تحمل بیان این کلمات را ندارد فقط می توانم بگویم فرزند فاطمه ای،از سلاله حیدر، از نسل حسین و از تبار زینب….

سر سفره تو ای کریم نشسته ایم و صاحب سفره را فراموش کرده ایم، چه کنیم با کریمان کارها دشوار نیست.

شاید همگی به این دلخوش کرده ایم که اگر یک روز از دنیا باقی مانده باشد تو می آیی، ولی آن روز که تو بیایی آیا مثل منی هست؟

ما هر روز در خود تکرار می شویم، و از این تکرار های تکراری ماست، که نازنینی چون تو در پرده غیبت اشک چشم را گواه جاده انتظار کرده است که آخر کی به منزل ظهور می رسد، و شاید ما در این بودن ها و آنان که نیامده اند در این آمدن ها انتظار روزی را می کشند که خداوند میثاق و عهدی را که با امام زمان خودش بسته عملی سازد ولی گره کار از ماست از میثاق ماست که با تو و خدای تو بسته ایم یا صاحب الزمان

ما همگی چشم به راهیم  ولی نمی دانیم که چقدر چشم گوی فرمان های تو هستیم که اگر بودیم جمعه که سهل است همین لحظه ندای أنا بقیه الله را هر آینه می شنیدیم. ما از خود خسته شده ایم از این جملات که روزی می آیی و از این آمدن ها، آمین ها که ته آن مراد خودمان است و ما دلخوش به آن کرده ایم و همین دلخوشی شده است دزدی که سر قافله انتظار ایستاده است و ایمانمان را می برد.

اگر شده یک گناه کمتر یک عمل در راهش بیشتر یک چشم بر گناه بستن افزونتر تا عقربه های ثانیه های انتظار رو به جلو برانیم حتم دارم که میشود به آینده سفر کرد و ظهور را با آقا حس کرد یا می شود آقا را به خانه خود در این زمان مهمان کرد امتحانش یک عهد و عمل است بیایم همه با هم مهمانش کنیم. بیاییم همه با هم انتظاری از جنس مولایمان صاحب الزمان داشته باشیم.

همچنین ببینید

چند روایت معتبر از داستان ولادت امام مهدی (عج)

روایت حکیمه خاتون، عمه ی مکرمه امام حسن عسگری علیه السلام مرحوم شیخ صدوق، در …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *