خانه / جلسه جوانان / 1390 / ۱۳۹۰-دیدار خانواده‌شهید اصغرپور

۱۳۹۰-دیدار خانواده‌شهید اصغرپور

 

این دیدار که با همراهی مسئول جلسات مسجد و با حضور اعضای جلسه قرائت قرآن جوانان مسجد صاحب الزمان(عج) همراه بود در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۸ از ساعت ۹:۳۰ شب در خانه آن شهید انجام گرفت در ابتدا برادر شهید شروع به خاطره گویی کرده و در ادامه مادر شهید صحبت هایی را ایراد فرمودند. حجه الاسلام والمسلمین صالحی انصاری امام جماعت مسجد نیز جملاتی را در رابطه با قدردانی از خانواده های شهدا مطرح نمودند.

 

خاطره برادر شهید:

۴۰ روز از جنگ نگذشته بود که مدام می گفت نمیدانم چه گناهی کرده ام که خدا مرا شهید نمی کند.شهادت او آن قدر سنگین بود که تا چند سال بعد خانواده به من اجازه رفتن به جبهه را نمی داد. مادرم می گفت یک داغ برای ما روی داده است دیگر کافی است و من در جواب به او می گفتم می خواستی محبت اهل بیت(ع) را در کوچکی در دل ما قرار نمی دادی. تقریبا از ۶ماه قبل از شروع جنگ وارد سپاه شد.

دفعه آخری که می خواست جبهه برود به مادرم گفت که هروقت خبر شهادتم را شنیدی اگر خواستی گریه کن ولی شیون و خودزنی نکن که راضی نیستم به همشیره ام که حامله بود نیز همین سفارش را کرد و به همشیره دیگر هم سفارش فرمود که بیشتر راه خدا را بگیر همه را گفته بود که این بار، بار آخری است که به جبهه می روم.

پس از وارد شدن به سپاه جذبه خاصی پیداکرده بود و ۲۳ساله بود که شهید شد.

در جبهه امکان حمام رفتن کم بود و ممکن بود که به حمام نیاز پیدا کند و حمام رفتن میسر نباشد لذا قرآن خواندن میسر نبود هروقت مرخصی گرفت و به خانه می آمددنبال قرآن میگشت و زیاد قرآن میخواند این قدر به قرآن وابسته بود

 

مادر شهید:

او بسیار زیبا نماز می خواند طوری که آدم دوست داشت بنشیند و فقط نماز خواندن او را تماشا کند. به من می گفت اجازه بده تا شهید شوم به او می گفتم که برایم سخت است و او در جواب می گفت هر وقت دلت برایم تنگ شد برایم قرآن بخوان.

وصیت نامه اش را هم داده بود به دوستش که او هم شهید شد برای همین وصیت نامه ای هم از او نداریم.

مادر شهید شعری را که خود در رثای فرزند شهیدش سروده بود از روی کاغذ برای حاضرین قرائت کرد که در ذیل مشاهده می نمائید:

ای نفس مطمئن که از کرخه گوئیا

 آوای ارجعی بشنیدی به گوش جان

 

بگشوده پرچه طایر و برجسته از قفس

بگرفته اوج تا به خداوند مهربان

 

 از سابقون به مغفره من ربکم

 نشئت گرفته بوده ای، ای بهتر از جان

 

مجذوب کبریا  و سرا پات شور وشوق

می بود وما زدرک تو عاجز در آن میان

 

 مشروع لذت جهان که بهرکس بود مجاز

در تو نبود رغبتی، هرگز برای آن

 

ای غنچه شگفته نگردیده در چمن

وی نونهال خم شده از مرمر خزان

 

از ما چه دیدی ای گل امید پرپرم

که اینگونه پر گرفته شدی به که میهمان

 

ای چلچراغ خانه و وی نور دیده ام

وی آنکه با رحیل تو رفته مرا  توان

 

دانم به  قرب حق رسیده که از ما بریده ای

بر خوان عشق جا گرفته ای وحق بر تو

 

ای کام نا گرفته ز دوران علی رضا

یا خود نخواستی بری کام از جهان

 

سر مست بر قضای الهی سپرده سر

با شوق بر رضای خداوند داده جان

 

 با خبر از تو می گذرم می گذارمت

باشد خداوند پذیرم این طرفه ارمغان

 

صابر بدرگه حق و تسلیم امر او

از جان شدم به مژده ایزد به صابران

 

مادر شود فدای تو و راه پاک تو

اما از داغ مرگ تو فریاد و الامان

 

حجه الاسلام صالحی انصاری در ادامه فرمودند:

دیدار با خانواده شهدا تربیت نفس است تا شوکی به انسان وارد کند تا ببیند اهداف آنان چه بود و اهداف ما چیست؟ نکند گرفتار اهداف مجازی شویم تا بتوانیم با انتخاب اهداف الهی در این راه جان بازی کنیم.

دیدار با خانواده شهدا ادخال السرور است در این خانواده ها و موجب تقویت نظام اسلامی است. اسلام دین ماست و ما هم از دین و ناموس و خانواده و وطن خود دفاع می کنیم. خداوند انشاءالله شهدا را از همه ما راضی بگرداند.

 

{jcomments on}

همچنین ببینید

۱۳۹۰-هدیه مسئول جلسه جوانان به اعضایی که حضوری خوب داشتند

آقای جلیلی در روز شنبه ۱۳۹۰/۱۲/۱۳ به ۱۰ نفر از اعضا که بیشترین حضور را …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *