خانه / نشریه / طنز / گفت مقداری بده بنزین و خود را وارهان…

گفت مقداری بده بنزین و خود را وارهان…

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست

گفت کاری دست و پا کن جای مستی ای فلان
گفت بهر بی کسانی مثل ماها کار نیست

گفت با ماشین خود سبزی فروشی پیشه کن
گفت ماشینم که پیکان است، وانت بار نیست

گفت مقداری بده بنزین و خود را وارهان
گفت با خودروی شخصی سهم من بسیار نیست

گفت شرکت کن درون امتحان ارتشی
گفت مردودم، سه جلد من علامت دار نیست

گفت در قرعه کشی شرکت کن و چیزی ببر
گفت بیهوده ست زیرا بخت با ما یار نیست

گفت شاگرد مکانیکی شو و مشغول باش
گفت من را نای پیچ مهره با آچار نیست

گفت تابستان برنجی کشت کن در این دیار
گفت با این خشکسالی هیچ شالیزار نیست

گفت با مردم نشین و بحث عقل و علم گوی
گفت بحثی جز جومونگ و قصه ی دربار نیست

(گفت می باید تو را تا خانه ی قاضی برم)
گفت قاضی شد مسافرکش دگر بیکار نیست

گفت حالا منفعت در حرفه ی دلالی است
گفت آنجا جز برای کرکسان منقار نیست

گفت با ما درد دل کن درد دل کردن رواست
گفت کی دانم که موشی در پس دیوار نیست

(گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست).

رضا قلی نژاد

منبع:خبرآنلاین

همچنین ببینید

احمقانه ترین سوالات IT !

شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از عجیب ترین سوالاتی را که کاربران …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *