دست نوشته شماره ۱۹
بسمه تعالی
شب است باز حالم گرفته ، شب است باز گرد و غبار غم بر قلبم حمله ور شده، شب است با دردهای بر گلو مانده ام جا گرفته ، امشب شبی بارانی ، شبی نورانی ، باران در حال ریزش و من در حال نگاه به آن. صدای تک تک کردن قطره های باران مرا به یاد آمرزش گناه می اندازد ، و به یاد آن لحظه می اندیشم که گناهانم همچون باران بریزد ، خدایا از تو عفو برای بنده ای بی ادب ، خدایا بعد از شنیدن جرمم دیگر زندگی بر جسم لذتی ندارد، بعد از شنیدن گناهانم دیگر هیچ لحظه توقف میسر نمی باشد ، بعد از شنیدن جرمم دیگر هیچ حالی از خوشی دنیا بر قلبم چنگ نمی زند ، خدایا دیگر خوشی دنیا را به آخرت باقی سپرده ام ، خدایا شب است شبی همراه تاریکی، اما خدایا به این تاریکی و روشنی قسمت میدهم که گناهان این گناهکار و تبهکار را عفو نما ، خدایا جرمم را هیچگاه فراموش نمی کنم ، خدایا اینک که رحمتت ، رحمت باران بر ما نازل شده ، خدایا عفوت را نصیبم بفرما.
خدایا تبهکارم ، خدایا شرمنده ام، خدایا حالم عوض شده بعد از چندی که گریه و سجده در زیر باران نهاده ام و وضو ساختم و قرار شده برای آمرزش گناهانم نیم ساعتی از روز را برای عفوم سر به سجده ببرم ، و با تو پیمان می بندم سوره قیامت را خدایا هر شب برای آمرزش گناهانم بخوانم ، خدایا پس از تو خوابی را از بچه های شهید جلسه ، مسعود ، امیر، علی ، علیرضا خواستارم اما با اجازه توی سبحان ، به امید خوابی از قیامت و دیدار از فراقشان .
امیرپلنگچی امضاء ۱۶/۱۲/۶۴ شب ساعت ۱۱:۴۳ باران
دست نوشته شماره ۲۰
بسمه تعالی
دفتر دوم
دفتر خاطرات جبهه
تاریخ بدست آوردن این دفتر ۱/۲/۶۵ از برادر کریم تیغ کار
هدیه ای از کریم تیغ کار
خاطرات را هرگز نمی توان در دفتر ثبت نمود بلکه آنها را می توان در دل نگاه داشت ، چون هیچگاه و هیچ لحظه نشده است که نویسنده ای بتواند حالت شادی کنان و لحظه لذات معنوی این رزم جویان را به نمایش تبدیل کند ، چون اینان آن گونه خدایی شده اند که پر و بال را فدای دوست می کنند و نه سر می شناسند و به علامتهای دنیوی توجهی ندارند و در این میان تنها راهشان سبیل الله و هدفشان لقاءالله و آرزویشان زیارت کربلا می باشد.
به امید بر قرار کردن پرچم سرخ از دست افتاده شهیدان و بارور شدن عقل و سرمایه زندگیمان(( عمرمان )) انشاء اللّه
امیر پلنگچی ۱/۲/۱۳۶۵ شب ساعت ۹:۵۹:۵۳ ساعت ۱۰ امضاء