عاشق شهادت

به نام او که به شوق وصالش آرام نگیریم.

شهید یوسف جاموسی از اینکه در عملیات والفجر ۸ به سوی برادرش محمد علی نشتافته بود بسیار نگران به نظر می رسید.

با وجود اینکه ۱۶ سال بیش نداشت ولی دارای روحی بلند و متعالی بود و همیشه فکر می کرد در مقابل خدای خویش شرمنده است. یکی از دوستان نزدیک به او گفت درست در شب شهادت یوسف، او را در حالی که در سنگر تاریک در فکری عمیق فرو رفته بود دیدم. به او نزدیک شدم و گفتم چه شده که اینگونه در خود فرو رفته ای ؟!

گفت به نظرت خدا من را خواهد بخشید؟!آیا من شهید خواهم شد؟!!

گفتم تو با این سن کم ،گناهی نکرده ای، خدا هم بسیار بخشنده است.

سرانجام در فردای آن روز در کنار اروند همراه با جمعی از دوستانش توسط دشمنان اسلام به لقاء خدایش رسید و برای همیشه به آرزویش رسید.

 

همچنین ببینید

دست نوشته شماره ۷-شهید یوسف جاموسی- دیدار دوستان

بسمه تعالی به یاد آن روز که من در چادر نشسته بودم و فکر می …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *