خانه / شهدای مسجد / شهداي مسجد / اوصاف پارسایان شهید

اوصاف پارسایان شهید

بسمه تعالی

بنام او که نامش بر مَرکب دست نشسته و در وصفش مُرَکب قلم خشکیده و  بلم عشق بر موج اشک سوار و  از لابه لای امواج ره می سپارند.

کاش ما را با عزیزان آشنائیها نبود              یا اگر بود این همه درد جدائیها نبود

خواستم تا در مورد یکی از بچه های شهید جلسه سخن به میان آورم شهیدانی که خیلی از ما آنها را فراموش کرده ایم و تصور می کنم چیزی جز نامی از آنها باقی نمانده و کم کم می رود تا نام و خاطره آنها نیز از ذهنها فراموش شود و فراموش کرده ایم که اگر شهیدان نبوده اند، خیلی چیزها نبود، از این پست و مقام های کاذبی که الان وجود دارد گرفته تا مسجد و جلسه ای که هم اکنون در آن بسر می بریم. پس یادمان باشد که اگر ما شهیدان را فراموش کنیم خود را فراموش کرده ایم و اگر خود را فراموش کنیم، خدا را نیز فراموش خواهیم کرد.

می خواستم از امیر پلنگچی چیزی بنویسم، امیری که اخلاص و پاکی او زبانزد خاص و عام بود و صفا و صمیمیتش هر کسی را مجذوب خود می ساخت.

اما دیدم مگر می‌شود از یوسف جاموسی سخنی به میان نیاورد، یوسفی که به معنای واقعی یوسف بود و در پاکدامنی گوی سبقت را از همگان ربوده بود.

می خواستم از حبیب وکیلی سخنی به میان بیاورم، حبیبی که واقعا حبیب بود و نظم و ترتیب او در کارهایش هر کس را به حیرت وا می گذاشت،

اما باز دیدم مگر می‌شود از کریم تیغ کار سخن به میان نیاورد، کریمی که ساده زیستی و کم حرفی از صفات بارز زندگی او به شمار میرفتند.

می خواستم از مسعود شاحیدر سخنی به میان بیاورم، مسعودی که برای همگان الگو بود، الگوی صحیحی از چگونه زیستن،

 کمی دیگر اندیشه کردم و گفتم مگر می شود از علی مشتاق سخن به میان نیاورد، علی مشتاقی که با دعا و عبادت آنچنان روح خود را بالا برده بود که دنیا با آن همه وسعتش گنجایش روح بزرگ او را نداشت،

 قدری درنگ کردم و خواستم از امیر آبزاده سخنی به میان بیاورم، امیری که ذکر خدا همیشه بر زبانش جاری بود و ابهت و وقار او هر کسی را به تعجب وا می گذاشت

 اما دیدم مگر می شود از محمد علی زمانی نیا قافله سالار شهیدان جلسه سخن به میان نیاورد، محمد علی که در تمام کارهای زندگیش معیار صحیح داشت و صلاحیت و مدیریتش او را برجسته ساخته بود و شایستگی این را پیدا کرده بود که به عنوان الگو و اسوه برای تمام بچه های جلسه در گذشته و حال باشد.

کمی بیشتر اندیشیدم و بیشتر به فکر رفتم و بهتر دیدم که اصلا سخن به میان نیاورم چرا که خود را شایسته این نمی بینم که از شهیدان چیزی بگویم یا بنویسم و اگر می بینید چند سطری در بالا نقش بست، درد و دلی بیش نبود و از همان اول کلام، کوله بار سخن را بر دوش قلم نهاده بودم.

خداوند انشاء الله، ما را از شفاعت شهیدان محروم نفرماید و ما نیز پیروان شایسته برای شهیدان باشیم.

«والسلام»

۹/۱/۷۴

غلامحسین نژادحسینی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *