خانه / شهدای مسجد / 26-شهيد مسعود شاحيدر / دست نوشته ش۱۶شهید مسعود شاحیدر-آخرین نوشته

دست نوشته ش۱۶شهید مسعود شاحیدر-آخرین نوشته

خدایا، بارالها، معبودا،معشوقا،مولایم، به محمد(ص) بگو که پیروانش«حماسه» آفریدند. به علی(ع) بگو که شیعیانش قیامت بپا کردند و به حسین(ع) بگو خونش در رگ ها همچنان می جوشد.

بگو از ان خون ها سرها روئیده، ظالمان سروها رو بریدند، اما باز هم سروها روئید، خدایا می دانی که چه می کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می شویم، ما از مردن نمی هراسیم، اما می ترسیم بعد از ما«ایمان» را سر ببرندو اگر سوزیم هم که آشنائی می رود، و جای خود را دوباره به شب می سپارد، پس چه باید کرد؟

از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند، هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود و هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند ، عجب دردی چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم. آری یاران به سوی مرگ رفتند، در حالیکه نگرام فردا بودند. من با امام خمینی «میثاق» بسته ام و به او وفادارم زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زنده ام کنند، دست از او نخواهم کشید، خدایا: من ضعیف و ناتوان دوست دارم چشمانم را، دشمن در اوج دردش از حلقه، در بستان درآورد. ودستهایم را در تنگ چزابه قطع کند پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند وسرم را در شلمچه از تن جدا نماید تا در کمال فشار و آزار، دشمنان مکتبم ببیننند اگر چه چشم ها، دست ها و پاها و قلب و سینه ام را از من گرفته اند، اما یک چیز را نتوانسته اند که بگیرند و آن «ایمان و هدفم» است که «عشق به الله» و معشوقم و به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.

آخرین یادداشت شهید موقع خداحافظی (بهمنشیر)

همچنین ببینید

رهروی ایستاده بر راهی سرخ -فراز هایی از دفتر برادر شهید مسعود شاحیدر

وقتی به آبی آسمان می اندیشم وسعت روح و اندیشه شهدا که یکرنگ و زلال …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *