خانه / شهدای مسجد / 45-شهيد حبيب وكيلي / حبیب زود آمد و زود پر کشید.

حبیب زود آمد و زود پر کشید.

حبیب زود آمد و زود پر کشید. این جسم و کالبد ضعیف چه روح بزرگی را تن پوش شده بود. او آخرین کسی بود که از مسجد بیرون می رفت و چه بسا تا پاسی از شب به فعالیت و تلاش در مسجد سپری می کرد. خاطرش آرام و دلش بی قرار و چشمانش همیشه بارانی بود. بیاد ندارم که روزی مرتکب غیبت شود بلکه با خشم و غضب معترض آنانی بود که غیبت می کنند.

نماز شب و عبادت او طوری بود که مادرش می گفت: وقتی جای خالی او را در بستر خالی دیدم و صدای ناله او را از زیر زمین شنیدم، فهمیدم که از میان خانواده ما رفتنی است و این خانه برای او تنگ و تاریک است.

 

همچنین ببینید

دست نوشته ای از شهید-۲

بسم اللّه الرحمن الرحیم             اللهم اشف کل مریض اینجا آب و هوای خوبی دارد …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *