خانه / شهدای مسجد / 34-شهيد ماشا الله(مهدي) علوي / زندگی نامه سید مهدی علوی

زندگی نامه سید مهدی علوی

سال ۱۳۴۷ در محله شهید محمد علی مومن نژاد حوالی میدان حاج مرادی دزفول دیده به هستی گشود او پنجمین فرزند خانواده بشمار می رفت پدرش حاج سید محمد صادق مرد زحمت کشی بود و سید مهدی، سخت کوشی را از او آموخته بود و از همان بچگی در کنار درس کار می کرد و نیاز های شخصی خود را از قبیل لباس، کتاب و دفتر از درآمد کاریش تهیه می نمود.
از لحاظ تحصیلی شاگرد خوبی بود و درس تاریخ را خیلی دوست می داشت.
زمانی که جنگ تحمیلی آغاز شد سید مهدی نوجوانی ۱۲ ساله بود به خاطر سن کمش نمی توانست رسماَ به جبهه اعزام شود.
۱۳سال بیشتر نداشت که برای اولین بار برادر بزرگش که عضو سپاه پاسداران بود به جبهه رفت یکی دو سال بعد که موفق شد رسما به جبهه اعزام شود هنوز موی زیادی بر صورت و پشت لبش سبز نشده بود.
اوایلش پیک تدارکات لشکر شده بود، مسئول تدارکات لشکر شهید سید محمد غفاری خیلی به او علاقه داشت. می گفت:" سید مهدی می داند از او چه می خواهم و مسئولیتش را به خوبی انجام می دهد"
طولی نکشید که سید مهدی به عنوان نیروی عملیاتی وارد گردان شد.
خیلی اوقات مسائل و مشکلات را با طنز مطرح می کرد به طوری که در دل خیلی از بچه ها جا کرده بود، او بسیار زود با بچه ها صمیمی می شد و به ندرت اتفاق می افتاد از دست کسی دلخور شود، بچه ها به خصوص بچه های بسیجی که از مسجد صاحب الزمان جنوبی به جبهه اعزام شده بودند، خیلی دوستش داشتند و مثل پروانه به گرد وجودش طواف می کردند.
سید دائما با جدیت تمام بچه های محله و مسجد را برای اعزام به جبهه و پرهیز از ماندن در شهر و خانه و خیانت به خون شهدا دعوت می نمود.
قد و قامت بسیار رشید او، شجاعت و فرمان پذیریش و تجربه های مکررش در چند عملیات در رسته های مختلف باعث شده بود که او یک نیروی بسیار کارآمد و تاثیرگزار در جبهه مطرح شود. همیشه می گفت قشنگترین هدیه خدا این است که گمنام باشی. بارها از ایشان شنیده شده بود که می گفت مزه می دهد شهادت با گلوله مستقیم تانک به طوری که هیچ اثری به جا نماند.
سرانجام در دی ماه ۱۳۶۵ در سن ۱۸ سالگی در عملیات کربلای چهار بعد از رشادت ها و ایثارگری ها لحظه ای که بیتابش بود فرا رسید و در مظلومیت و بی نشانی به حضرت زهرا(س) اقتدا نموده و سبک بال، آسمانی شد.

 

همچنین ببینید

فرودگاه آبادان-شهید سید مهدی علوی

آخرین دیدار من با سید یکی دو روز قبل از عملیات کربلای ۴ بود. دی …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *