خانه / دفترچه خاطرات / دفترچه خاطرات / دست نوشته ای از برادر مجتبی سقای صحرا نورد

دست نوشته ای از برادر مجتبی سقای صحرا نورد

آن روز به دیدار مزار شهدا رفتم و فاتحه ای خواندم و قدری درد دل نمودم، بیشتر پیش محمد علی نشستم و گلایه آغاز کردم که چرا جوابم را نمی دهد آیا در برابر این همه. پرسش جوابی نیست. بعد خود به خود جواب دادم که چرا جوابم را می دهیم اما کو گوش شنوا، شنیدن صدای آنها گوش دل می خواهد که ما نداریم از خدا طلب کرد که خدایا گوش به من بده تا بدان بتوان نصیحت و پند دوستان را بشنوم.

مومن و علامات و صفاتش

اما صادق(ع) فرمود: مردی که نامش همام و خدا پرست و عابد و ریاضتکش بود، در برابر امیر المومنین که سخنرانی می فرمود برخاست و گفت: یا امیر المومنین! او صاف مومن را برای ما آنطور بیان کن که گویا در برابر چشم ماست و به او می نگریم، فرمود: ای همام مومن همان انسان زیرک و با هوشی است که شادیش بر چهره و اندوهش در دلش می باشد، فراخ دل تر از همه چیز و متواضع تر از همه کس است، از هر نابودی گریزان و به سوی هر خوبی شتابانست، کینه و حسد ندار، به مردم نمی پرد و دشنام نمی دهد، عیبجو نیست و غیبت نمی کند، گردن فرازی را نمی خواهد و شهرت را ناپسند شمارد، اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشیش بیار است، با وقار است و متذکر صابر است و شاکر، از فکر خود غمناک است و از فقر خویش شادان، خوش خلق و نرم خوست، با وفا و کم آزار است، دروغ زن و پرده در نیست، اگر بخندد دهن ندرد، و اگر خشم کند سبک سری نورزد، خنده اش بر لبها و پرسشش برای دانستن و دوباره پرسیدنش برای فهمیدن، دانشش بسیار و برد باریش بزرگ و مهربانی او زیاد است، بخل نورزد و شتاب نکند، دلتنگی نکند و مستی ننماید، در قضاوت خلاف حق نگوید، در عملش بیراهه نرود، از سنگ خارا محکم تر است و ………..

راوی می گوید: همان فریادی کشید و بی هوش افتاد، امیر المومنین فرمودند: همانا به خدا من از بی تابی او ترسان بودم، سپس فرمودند: اندرز ها رسا با اهل اندرز چنین می کند.

همچنین ببینید

اردوی نوروزی نونهالان۹۴ (فتح المبین)

بسم رب الشهدا والصدیقین آخرین روزهای تعطیلات بود از هدر رفتن تعطیلاتم خیلی پشیمان وناراحت …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *