خاطره ی خطاطی

 

          بسمه تعالی

 امروز چهار شنبه و شب پنج شنبه، شب چهلمین روز شهادت محمدعلی.

در سیاهی شب در خلوتگاه بر ورقی که اینک گوشه ای از قلبم را در آن جای می دهم خطاطی می کنم و نوشته هایم را در هنگام اوج دیدار “محمدعلی” می خوانم و به این ترتیب به او می گویم “دوستت دارم”

]در حالی[که دیگر شمع وجودم در این دنیای بیرحم می سوخت و روشنی اش را برای پیدا کردن راهم در سیاهی ها و دیوهای غول پیکر بمن می داد، خودم را یافتم، خطم را تشخیص دادم و خلاصه خود را در این حرف جای دادم که: “خود را بساز”.

بله، دراین دنیا که جاذبه ای بس عمیق دارد نمی دانم چه فکری کنم که به دنبال دنیا نروم. فکرهای زیادی را برای خودم پرورش دادم ولی هنوز به نتیجه ای نرسیده ام و شاید هم رسیده باشم ولی درک نکرده ام.

چهارشنبه ۲۸ فروردین۱۳۶۴ :  

همچنین ببینید

خاطرات شهید مشتاق

یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴                             بسمه تعالی دیگر روز انتظار تمام شد دیگر وقت عمل …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *