نامه ای برای خدا

بسمه تعالی

خدایا به یاد دوستی پاک و خالص که دارای قلبی لطیف می باشد در شب تاریک که با نور ضعیف فانوس قسمتی از تاریکی را شکسته نشسته ام او دوستی با اخلاص است بارها دیده ام که با دیدنم قلب وجودش شاد شده او برادر دو شهید است. دارای قلبی محزون و پر درد است ولی چهره های بشاش و خوشرو هر جا برود نظر همگان را به خود جلب می کند. او دارای قلمی بسیار روان است و تا آنجا که امکان دارد در راه حق کوشش می کند به همه ارادت دارد من نمی دانم چگونه توصیفش کنم. اکنون که در دل شب است صدایی هیچ نیست به جز صدای سوختن فانوس! به یاد دارم هنگامی که به مرخصی می رفتم در هنرستان بود من هم به آنجا رفتم تا او فهمید که من آمده ام با این که کیف و کتاب در دست داشت آنها را جایی گذاشت که بعد از دیدارمان نمی دانست آنها را کجا گذاشته…

بعضی حرکاتش، ابتکاراتش، حسنش، دیدارش و غیره که همه بیانگر روح دو شهید است در او متجلی می باشد هنگامی که او را می بینم انگار محمدعلی را می بینم خدایا او را در راه رسیدن به هدفش کوشا گردان و دوستیمان را با هم خدایی کن.

 برادرت علی مشتاق      ۱۰/۱۱/۱۳۶۴                       اردوگاه آبادان

 

همچنین ببینید

خاطرات شهید مشتاق

یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴                             بسمه تعالی دیگر روز انتظار تمام شد دیگر وقت عمل …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *