خانه / شهدای مسجد / 5-شهيد عزيزالله اديبي پور / وصیت نامه شهید عزیزالله ادیبی پور

وصیت نامه شهید عزیزالله ادیبی پور

از خواهرم می خواهم همچون فاطمه (س) حجابش را انجام دهد،[البته] می دانم که با حجاب اسلامی[است] و همچنین پیام شهید و رسالتی که بر عهده اش است [را] انجام میدهد و از برادران می خواهم که قرآن بخوانند

 

 

ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص

خدا دوست دارد کسانی را که در صفهای منظم با اراده آهنین جهاد می کنند در راهش .

دوست دارم از نقطه ای حرفم را بر روی کاغذ بیاورم که دلی پر از شوق به الله و جهاد در راهش و بالاخره عشق به شهادت دارم و دعا می کنم که خداوند در هنگام عمل به من اراده آهنین و اراده ای همچون اراده شیر خدا، حضرت علی (ع)، بدهد تا بتوانم در جبهه حق علیه باطل با آخرین نیرویم و تا آخرین قطره خونم از مرزهای اسلام و دینم و کشورم و شهرم و میهنم دفاع کنم.

الان که دارم با شما حرف می زنم بعد از اولین درگیری می باشد که خیلی شدید بوده است و من با یاری خدا توانستم یک مزدور آمریکایی را که یک برده است و جبهه ای، روبروی جبهه حق داشته است به دیار جهنم بفرستم. امیدوارم که این عمل من خالصانه باشد. اینجا جای نا امنی است و یکی ازخانه های اشرافی را اشغال کرده ایم، مردم خرمشهر تمام خانه ها را گذاشته و فرار کرده اند و حق هم داشته اند چون شب و روز بر سر شهر خمپاره می اندازند و در اولین درگیری برادرهای ما خیلی رشادت و شجاعت به خرج داده بودند و توانستیم عراقیهای کافر را تا حدودی عقب برانیم. درگیری شهری بود .

برادر؛ اگر یکدفعه شهید شدم که آرزویم این است، دوست دارم شهادتم، شهادتی باشد که فایده ای داشته باشد و دوست دارم کشته شدن من باعث بارور شدن و آبستن زندگیهای دیگر باشد. برادر؛ دانسته باش که من کاملاً آگاهانه و از روی اسلام، راهم را انتخاب کرده ام و هیچ بر من نبود که مرا راهی جنگ با دشمن کند. راستی این را میدانی که دشمن با تمام سـلاحهای خود خـیلی بیش از آنکه ما فکر می کردیم ضعیف وناتوان است و هـیچ نمی تواند خللی بر ایـمان مردان جـنگجوی خـدا بیاورد و روحیه آنها را تضعیف کند، هنوز اولین درگیریم یادم می آید که چقدر با شجاعت و پر قدرت جلو رفتیم و دشمن را عقب راندیم، من لحظه به لحظه شهادت را حس می کردم و لحظه به لحظه دعا می کنم که خداوند گناهان و سر افکندگی های ما را ببخشد و ما را بیامرزد و بهشت را نصیب ما گرداند ( ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین )و همیشه در حین نبرد توصیه های حضرت علی (ع) را به یاد می آورم که می گوید:

در هنـگام جنگ دندانها را به هم فشرده، پاها را محکم به زمین استوار کن و هر لحظه خدا را یاد کن.

برادر آرزو می کنم که خداوند این جهاد مقدس را خالصانه کند.

وصیت من به خانواده ام این است که هر وقت شهید شدم به خانواده ام تبریک بگویید تا خانواده من خوشحال شوند و دعا می کنم شهادت من زمینه ای را جور کند که بقیه اعضای خانواده ام، شوق آنها را بگیرد و از خداوند می خواهم بیش از هر چیز به پدرم صبر دهد و از مادرم می خواهم که اگر برای من گریه میکند از شوق خوشحالی برای من گریه کند و من گفته ام که این آرزوی من است که شهید بشوم چون شهادت میانبری است برای تکامل و رسیدن به خدا و برای این که بهشت را نصیب خود کنیم .

و از خواهرم می خواهم همچون فاطمه (س) حجابش را انجام دهد،[البته] می دانم که با حجاب اسلامی[است] و همچنین پیام شهید و رسالتی که بر عهده اش است [را] انجام میدهد و از برادران می خواهم که قرآن بخوانند و من الان که اینجا آمده ام می خواهم فرمان رهبر را انجام دهم و آن رسالتی را که حاصل تمام خونها و شهدای تاریخ اسلام است انجام دهم و از برادرانم می خواهم راهم را دنبال کنند و از دوستان می خواهم که راه شهادت و راه خدا را دنبال کنند چون اینها تنها راه پیروزی است .

برادر مهدی افشاری که من خیلی به او علاقه دارم و از خدا می خواهم که او را هدایت کند . دوستانم بهزادی و عبدالنبی رنگرز و ابوذر و تمامی برادران و دوستان را می بوسم بخصوص برادر یدالله و حسن نوری . امیدوارم شهادت نصیب همه ما بشود .                   

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *