دو رکعت عشق
اطلاعات ۱۰/۲/۱۳۷۳
یکی از بچه های بسیج نوجوانان دزفول می گوید : در اوج درگیری با دشمن در عملیات والفجر۸ که نیروهای بعثی با تمام تجهیزات به ضد حمله دست زده بودند ناگهان چشمم به برادر محمد رضا شاحیدر از دوستان قدیمی و یکی از مسئولین بسیج نوجوانان افتاد که با قامت استوار بلند می شد و با آر پی جی۷ به پاتک دشمن پاسخ می داد.
وقتی دقت کردم، دیدم که از بس با آر پی جی شلیک کرده است، از دو گوش او خون جاری شده است و او اصلاً متوجه نیست . بعد از دقایقی که به خود آمد متوجه گوشهایش شد ، خم شد و از روی زمین دو پوکه فشنگ کلاش برداشت و برای جلوگیری از خونریزی بیشتر در گوشهایش فرو کرد و دوباره به شکار تانک پرداخت.
آن شهید وارسته در ادامه همان عملیات پاداش جهاد خود را گرفت و به سوی خدا پر کشید.