خانه / شهدای مسجد / 45-شهيد حبيب وكيلي / دست نوشته ای از شهید-۳

دست نوشته ای از شهید-۳

بسم اللّه الرحمن الرحیم    

اللهم ارحمنا       

   پنجشنبه ۹/۵/۶۵   

   کم کم دارم به ضعف های خودم پی می برم. خدایا تقریباً‌ حال می دانم و معلوم شده که چه هستم. چه فردی هستم. آری فردی گنهکار.

خدایا حالتی گریان دارم زیرا که می بایستی این موقع بر سر مزار شهیدان عزیزم باشم. خیلی از این مسأله که از آنها دور هستم ناراحتم. خدایا حتماً‌ حالا دوستان در بهشت علی هستند و مشغول فاتحه خواندن هستند. خدایا صورتی نالان دارم. خدایا ای کاش به پیش من هم می آمدند و……

خدایا دوست دارم آنگونه که آنها بودند باشم و آنگونه که رفتند بروم خدایا دوست دارم آنها را در خود نمایان کنم،‌ اصلاً دوست دارم همچون آنها باشم امّا آیا من با این همه گناه و معصیّت می توانم چنین باشم،‌ البته امیدوارم که گناهانم را خداوندا ببخشی. انشاء اللّه

خدایا چه روز خوبی روز پنج شنبه روز تجدید پیمان با شهیدان گلگون کفن، شهیدانی که این راه صد ساله را یک شبه طی کردند،‌خدایا در خلوت شبانه با تو چه گفتند که اینگونه بی تاب و پرشتاب پر گشودند. در نماز آخرشان با تو چه گفتند که اینگونه سبک بال و سبک روح شده بودند چگونه باشم تا آنان را در خود نمایان کنم، خدایا چه کنم، خدایا آیا نماز و ذکر و دعا بس است. خدایا یاری برای من قرار ده تا مرا بسازد، بعضی برادرها  برایم خیلی خوبند چون که بعد از دوستی با انها اخلاق من عوض شده بود و امیدوارم که خداوند ایشان را حفظ کند تا افراد را بسازد خدایا درد دارم ای خداجان درد دارم. درد دیدار امام حسین (ع)‌ را می کشم. خدایا نکند اینکه مرا از دیدار ایشان باز دارید. خدایا دوست دارم در رکاب امام حسین(ع) بجنگم خدایا دوست دارم خونم را در رکاب ایشان بریزم. خدایا دوست دارم با سرافرازی در پیش ایشان شرفیاب شوم.

خدایا چه کنم،‌ چه کنم که خیلی گنه دارم من نافرمانی کردم ای خدای بزرگ مرا ببخش و بیامرز انشاء‌اللّه.

تنها امیدم آرزوی دیرینم را جامه عمل بپوشان. انشاء اللّه

 

****************************

 

بسمه تعالی             

                                    اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات

شنبه ۱۱/۵/۶۵                       ساعت ۷:۶

خدایا اردوی ما تمام شد حال باید با خود محاسبه کرد که چه کرده ام، خدایا سعی کردم گناه نکنم ولی هر جا می رفتم چشم به نامحرم می خورد. خدایا اینجا مثل اینکه حجاب را فراموش کرده اند مثل اینکه اصلاً بعضی ها بوئی از اسلام نبرده اند، خدایا دوست دارم دیگر پاک باشم امّا خدا من، بارها این را گفتم ولی آیا به آن عمل کرده ام. برای مدتی آری ولی زود فراموش کردم. خدایا دوست دارم من به یاد تو باشم،‌ دوست دارم یار تو باشم. دوست دارم ذکرم تو باشی. دوست دارم شمع باشم تا که خود تنها بسوزم. دوست دارم گریه کنم دوست دارم ناله کنم، حبیب تو باشم دوست دارم منصور تو باشم. امید اینکه به اینها عمل کنم.   انشاء‌اللّه

دوست دارم تنها باشم و هی اشک بریزم تا سیلابها جاری شود. خدایا گنهکارم خدا، طلب رحمت و مغفرت می خواهم خدا چه کنم که کسی را جز تو ندارم.

خدا دوستان همه رفتند همه                       چه کنم من که نرفتم هنوز

انشاء اللّه فردا از اینجا مرخص می شویم. خدایا طوری کن که با اوّلم خیلی فرق کرده باشم یعنی خیلی خوب شده باشم.                   انشاء‌اللّه

بسم الله الرحمن الرحیم 

ناگهان از وسط درس خواندن فکر مشغول نوشتن شد زیرا که امروز روز خوبی است امروز پنچشنبه است. نمی دانم چرا بیشتر ، این روز را خیلی دوست می داریم یعنی من زیاد به این روز علاقه دارم زیرا در این روز یار کسانی که راه را به ما نشان دادند و با خون سرخ شان خود صراط را برایمان نمایان کردند زنده می شود و یکی دیگر از خوبیهایش این است که در این روز بسیار اشک می ریزم هم بر سر مزار و هم در دعای ملکوتی کمیل و در دعا استغفار می کنم زاری میکنم خدایم را می خوانم ، آیا گناهان زیادم بخشوده می شود ؟ امید دارم ولی از خوف خدا نالانم و شک دارم خدایی با این همه مهر و محبت بنده حقیر صغیر گنهکاری چون من را نبخشد خدایا امید دارم به تو و از خوف تو نالانم و صورتی اشک آلود دارم تنها امیدم تویی خدا. چه کنم که می ترسم . . . دوستان را می بینم و شاد می شوم خدا زیرا تو را در آنها می بینم هنگامه دیدار آنها بیاد تو می افتم و با خود می گویم که خدایا چرا من چنین نباشم چرا من  . . .

پنجشنبه ۱۶/۵/۶۵    

ساعت ۱۱:۴۵ قبل از ظهر

 

همچنین ببینید

دو رکعت عشق

                          نوجوان شهید حبیب وکیلی از بسیجیان مخلص دزفول یود. او در آخرین یادداشت خود …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *