خانه / شهدای مسجد / 42-شهید حمید محمود نژاد / زندگی نامه شهید حمید محمود نژاد نوشته دانشگاه امام صادق(ع)

زندگی نامه شهید حمید محمود نژاد نوشته دانشگاه امام صادق(ع)

 

من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا

 

دیگر بار غنچه ای نو شکفته از بوستان حسینی پرپر گشت گلبرگهایش در سیلاب خون شناور شد و موج غم به دیارمان آورد. آن روز سپیده به خون نشست و لباس سرخ بر تن کرد، پرنده عشق و صفا بال زنان به کوی یاران رفت. تا با هم سرود شهادت ترنم کنند و پیک غم به سالار رسانند. باد صبا عطر خوش و پاک شهید را ناله کنان با غم و آه به کوی و برزن برد.

امواج دریا در خروشی نو سر به ساحل کوفتند، اما اینک با تأنی و درنگ، بریده و تنها به دیار دیر آشنای خویش صف به صف به سوی ساحل روانند، و مرغان دریا شیون کنان امواج را همراه.

آری شهیدی دیگر از میان ما رخت بر بست و حمیدی از خیل یاران منتظر جدا گشت، او که با خدای خود عهد بسته بود تا آخرین نفس با قطره قطره خون زلال خویش شجره ایمان را آبیاری کند او که با سرور و سالار شهیدان میثاق بسته بود تا انتقام خون اصغر واکبر را از جائران ارض کشد، اینک به عهد خود وفا نمود شتابان به دیدار محبوب خویش شتافت و پروانه وار در‍آتش عشق او سوخت.

حمید به سال ۱۳۳۹ در شهر دزفول و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. سالهای اول عمر را با تلاشی خستگی ناپذیر سپری کرد. فهم و هوش سرشار او از همان اوان، نظر ها را به خود معطوف داشته بود و چهره نورانی اش آینده ای روشن و درخشان را نوید می داد. او از آن هنگام که خویش را شناخت، طعم رنج و درد را نیز چشید و نیک دریافت که مبارزه ای سخت در پیش روی دارد. و از آنجا که در دامان پاک پدر و مادری با ایمان پرورش یافته بود، پایگاه خویش را زودتر شناخت و در سنگر مسجد تلاش مخلصانه را آغاز کرد. آنچه بیشتر از هر چیز روح او را آرامش و روان تشنه اش را سیراب و کامش را شیرین میکرد انس و الفت روز افزون و پیوند ناگسستنی وی با آیات دلنشین قرآن بود. از این رو تا توانست از این دریای عمیق و بی کران، بهره گرفت و کوله بار سفری دور و پر خطر را از الهامات آن همنشین صدیق بر گرفت. چه، بخوبی در یافته بود که گام نهادن در مسیر تنگ و تاریک این خانه خاکی نیازمند آن است که هم به سلاح مجهز باشد و هم به صلاح. حمید عزیز، گذشته از اینکه قرآن را چونان معلمی خیر اندیش فرا روی داشت و مسجد را بسان سنگری سخت در میان، و هم گذشته از این که تلاش پیگیری در راه اندوختن دانش و تحصیل بینش بکار بسته بود این مطلب را نصب العین خویش قرار داده بود که "ساختن، بی سوختن میسر نیست" آگاهی بخشیدن بدون تحمل مشقت ها و رنج و محنت ها امکان پذیر نیست و گذر از تنگناهای مخوف و ظلمانی و دست یازیدن به سر چشمه نور و مشعل هدایت، بی سوز دل حرکتی کور است.

دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم                 روشنی بخشم به جمعی و خودم تنها بسوزم

 

این زبان حال حمید بود و راه و روش او. و با همین بینش نماز را دژی تسخیر ناپذیر یافت از این رهگذر توشه ها برگرفت چنان که نماز را حلقه اتصال و ریسمان نجات بخش و بارگاه نثار کردن عشقهای سوزان و ناله های گدازان یافته بود، پیش از شهادت به یکی از دوستان گفته بود: " از آن خانه قدیمی مان که در بمباران موشکی دشمن ویران شد خاطره های شیرین به یادگار دارم در طبقه بالای ساختمان اتاقی داشتم دوست داشتنی، چرا که به لطف و توفیق الهی خلوت رازی داشتم و از نمازم کام بر گرفتم و معشوق خویش را از نزدیک شناختم."

در موازات همین سوختن ها و ساختن ها دعاهای حمید جلوه خاص دیگری دارد. آنچه را که بر زبان جاری نمی کرد، در خلوت دعا با قلبی سوزان بازگو می نمود و اشک جاریش گوهر زینت بخش راز و نیازش گشته بود. برای او دعا هم طلب بود و هم مطلوب با این وجود زندگی ساده و بی آلایش حمید مطلبی انکار ناپذیر است و آنچه جا دارد سر مشق زندگی تمامی یاران او و رهروان راهش قرار گیرد ساده زیستن اوست و به همین خاطر با گوشت و پوست و استخوانش و محرومیت مستضعفان را درک می کرد و قلبش برای آنها می تپید و پیوسته غمخوار و هم درد و همزبان آنان بود زرق و برق های دنیا در حوزه معنویت و روحانیتی که حمید در آن به سر می برد جاذبهخود را از دست داده بود وی علیرغم آنکه در رشته پزشکی دانشگاه شیراز با نمراتی شایان توجه قبول گشته بود راهی دیگر را برگزید و هدفی دیگر را اختیار کرد.

آری او سبک بال رفت چه بر این باور بود که آنچه نجات بخش و تعالی آفرین است همانا توشه تقوا و کوله بار ایمان است. آنچه بیش از هر چیز حمید را رنج می داد تنهایی و غربت او بود. به ندرت اتفاق می افتاد از نهفته های دل پرده بر دارد و اسرار نهان با کسی گوید مبادا شائبه ها چشمه صاف و زلال صفا و اخلاص را گل آلود سازد. و نشاید کسی را محرم راز خود نمی یافت تا درد دل با او باز گوید و سوز سینه ظاهر نماید. در عین جهاد و مبارزه اخلاص را سر لوحه خود قرار داده بود و اگر بگویم از جمله بارزترین مشخصات آن شهید عزیز اخلاص وی بود سخنی به گزاف نگفته ام اگر چه از روز اول انقلاب در خرمشهر و بستان در صف مقدم مبارزه با ضد انقلاب قرار داشت و اگر چه از آغاز جنگ تحمیلی در اغلب عملیات های مهم و سرنوشت سازی چون فتح المبین، بیت المقدس، خیبر و …. حضور فعال داشت اما این تلاشها او را از حرکت باز نداشت و به اینها قانع نشد، یکی از روزها می گفت که از خدای بزرگ می خواهم و آرزویم زیردرگاه او این است که زنده باشم و در مصاف با صهیونیستهای اشغال گر برای آزادی قدس جان خویش در کف اخلاص نهم و به سهم خود این پهنه خاکی را از لوث وجود خونخواران بی رحم پاک سازم. اهداف مقطعی و کوچک چشم حمید را خیره نمی کرد او دیده دور اندیش خود را به هدفهای بزرگ و بلند دوخته بود و در آن راه از هیچ مانعی نهراسید، تمام دردها و رنج ها و مصائب را به جان خرید، و روح مقاومش را سپر بلا ساخته بود. آن یکتا آرزوی وی که چون ستاره ای پر فروغ بر تار و پود حیاتش پرتو افکن شده بود عشق به لقاء اللّه و دیدار معشوق بود، حتی دو سال پیش آن هنگام که پس از عمل جراحی کلیه در خانه بستری بود، شوق شهادت در چشمانش برق می زد و در انتظار شهادت روز شماری می کرد. برای او بسیار گران بود که در بستر جان سپارد.

گر چه حمید با تلاش خستگی ناپذیر و پشتکاری عمیق و با وجود سپری کردن اکثر اوقات ترم تحصیلی در جبهه، گوی سبقت را در میدان درس از دیگر دوستان ربوده بود و با نمرات ممتاز درسها را پشت سر گذاشت لیکن پیوسته این سخن را با عمل به اثبات رسانده بود، که (درس خواندن و یاد گرفتن اگر انسان را به لقای یار نزدیک نسازد و آدمی را خاشعتر نکند، جز گمراهی و به بیراهه رفتن انجامی ندارد).

آری حمید عمری را در انتظار شهادت به سر برد، ذکرش، یادش ، زمزمه لبانش آرزوی شهادت بود و آهنگ عشق حسین (ع).

سرانجام نیز با توشه ای پر از ایمان و ایثار جان در طبق اخلاص نهاد و مظلومانه و غریبانه در پیکار با ستم پیشگان و بیدادگران متجاوز برگهای زرین دفتر حیاتش به هم آمد، کوس رحیل نهاد و گمنام و غریب در پیشاپیش فاتحان فاو در تاریخ۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴ به خیل عظیم شهیدان شاهد و راست قامتان جاوید پیوست یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

 

 

همچنین ببینید

دو شعر برای شهید محمودنژاد

  محمود نژادی که گل باغ وفا بود                           مجموعه حق دوستی و صدق و وفا …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *