من کتابم

بنام اوکه فرمود رشد کنید

سخنی با دوستان خویش

هدف: الله

وسیله: کتاب

رهرو: انسان

من کتابم ، دورانی داته ام پر فراز و نشیب، چه مردانی که از وجود من زندان ها نکشیدند و چه انسان ها که تبعید نشدند و چه افرادی که با من شهید نشدند و از دنیا بیزاری جستند. من خیلی خاطره ها دارم ، درباره من هکه چیز شنیده اید ولی با من دوست و همگام شوید تا بدانید من چیستم و با من کیست؟

من در هر جامعه ای سرگذشتی دارم ولی چون گفتنی هایم با شماست و شما ایرانی هستید پس اکتفا می کنم به سرگذشتم در این کشور.

آه چه دردها که با من بوجود نیامد، نمی خواهم چگونگی تشکیل وجودیم را برای شما بگویم بلکه از دوران نوجوانی خودم برایتان شرح می دهم من در زمان طاغوت سرگذشت عجیب و شنیدنی دارم، هر کس مرا در  درست داشت بازدداشت می شد و وجود من پیش هر کس بود ممنوع اعلام شده بود حتماً کسانی که در ان شرایط بوده اند می دانند چه می گویم ، شما حتماً می دانید که چرا وجودم پیش انسان ها ممنوع اعلام شده بود، آخر من با زبان بی زبانیم مردم را بر علیه ظلم و زور و اختناق

 شاهان ستمگر می شورانیدم اصل اسلام و واقعیت و حقیقت قوانین الهی را برای مردم شرح می دادم و مخالف سلطه خارجیان در کشورها و جامعه بودم و هستم. جوانان عاقل با من خیلی دوست بودند و برای بدست اوردن من خیلی زحمت می کشیدند البته این را بگویم که من هدف نیستم و نباید باشم، بلکه من وسیله ای برای به هدف رسیدن هستم و هدف یقیناً می دانیم الله است پس مطالعه من ضروری بود و هست ، دانشجویان با من انسی همچون مادر به فرزند، داشتند، برای من احترام خاصی قائل بودند و وقتی مرا مطالعه می کردند خوشحال می شدند و قدمی به هدف مقدسشان نزدیکتر می شدند و به دیگری سفارش می کردند که مرا بخوانید و درباره من فکر کند و بعد نیز عمل.

من هم بدست پاکترین افراد جامعه بوده ام و هم بدست فاسدترین انسان ها .

گروه اول از من استفاده ای را می بردند که خودم می خواستم، ولی متأسفانه گروه دوم با من رفتار حیوانی داشتند، و به اتش می کشیدند و من نیز لبخند تحقیر آمیزی همراه با مسخره به آنها می زدم. وقتی من پیش کسی بودم قلبش با طپش خاصی همراه بود و مرا پنهان می کرد و وای به حال موقعی که دژخیمان وارد آن خانه می شدند، شتابان مرا به بهترین پناهگاه خودشان می بردند و در طرف دیگر ، دژخیمان یا سعی و کوشش زیادی مرا بسوی خود می خواندند.

معمولا ادم های متواضع بیشتر با من سرو کار دارند و این از خوبی انهاست  چرا که هر که بیشتر مرا بخواند کمتر احساس علم و دانش داشتن به او سر می زند و لااقل ادعا نمی کند که درباره هر چیز اطلاع دارد و بر عکس ادم های مغرور چون جاهل هستند نمی توانند احساس بی اطلاعی را بوسیله مطالعه من در خود راه دهند. مطالعه من موقعی فایده دارد که نشر پیدا کند و در جامعه پیاده شوف پس هر که مرا خواند و عمل نکرد ، همچون بید بی فایده ای است که هر چه بیشتر قد می کشد فایده اش کمتر است، و نیز مطالعه من همراه با بینش طبیعت همراه باشد.

این گفته ها و نوشته ها خلاصه ای از سرگذشت من در دوران استبداد و حال گوشه ای از نقش من در دوران بعد از استبداد یعنی در انقلاب و بعد از انقلاب:

من در انقلاب خیلی به فروش می رسیدم و همه کس از من خوشش می آمد و مرا مطالعه می کرد و من تا انجایی که می توانستم به آنها دانش می آموختم

در خیابان ها هر جا می رفتی من در آنجا فراوان بودم و هر کجا جمعیتی بود مطمئن بودی که منم کتاب ، من در انجا نقش داشتم، البته من مطرح نیستم بلکه نقش من طرح است و باید مرا عمل کرد تا ارزش داشت.

کم کم بعد از انقلاب من بیاد فراموشی رفتم و دیگر در ذهن ها اسم و نقشی از کتاب نمی یافتی ، من که انقدر می توانستم به انسان کمک کنم تارشد کند بیاد فراموشی سپرده شد، ولی ادم های باهوش و عاقلی هنوز یافت می شد که در فکر دستور قرآن بودند علم و دانش و بعد نشر ان و بعد عمل به ان. البته همه کس می توانند دوست من شوند و آگاهی یابند و رشد نمایند راستی نمی دانم آیا حرفم تمام شدنی است یا نه، به نظر تو چطور؟….؟

راستی ایا تویی که مخاطب من هستی، قدر مرا می دانی یا نه؟؟؟

اگر می دانی بیشتر از همه رشد کن و سبقت بگیر که ….

السابقون السابقون اولئک المقربون…..

امام علی (ع): کتاب بوستان اندیشمندان است

۶/۱/۶۰

همچنین ببینید

نقش نهضت حسین(ع)

ان الحسن مصباح الهدی و سفینه النجاه حسین چراغی است دشمن شکن و کشتیرانی است …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *