خانه / نشریه / ادب فارسي / مختصری آشنایی با منطق‌الطیر عطار

مختصری آشنایی با منطق‌الطیر عطار


عطار در " منطق الطیر" با نیروی تخیل خود و به کار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه ممکن , حال منازل و مقامات سالکین راه راست را بیان می کند و از زبان سالکین سخن می گوید. در این کتاب عطار داستان هدهدی را شرح میدهد که راهنمای مرغان جویای سیمرغ می شود و در پیشاپیش آنان به پرواز می‌آید تا سرانجام پس از گذشتن از هفت منزل پر خوف و خطر و تحمل مشقات و ناکامی های بسیار  از آن جمع کثیر ، سی مرغ را به سرزمین سیمرغ می رساند که منظور از پرندگان , سالکان راه حق بوده و مراد از سیمرغ وجود حق است.
در منطق الطیر , عطار هفت شهر عشق را زیر پا می گذارد و هفت وادی طریقت و کیفیت حرکت سالک از مبداء طلب تا مقصد فنا را نشان می دهد چنانچه مولانا می گوید :

هفت شهرعشق را عطارگشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

وادی طلب
به معنی خواستن . طلب برای شناخت حقیقت و رسیدن به آن .
وادی عشق
عشق مهمترین رکن طریقت می باشد .عشق مظهراصلی خالق است. عشق اساس زندگی و بقاء و موجودیت عالم است .عشق مرکب سالکان است . عشق درد نیست ولی به درد آورد , بلا نیست ولیکن بلا آورد. عشق آتشی است که در قلب واقع شود و نوعی قیام قلب است و عاشق را در این مرحله حالتی دست می دهد که از خود بیگانه و ناآگاه می شود و از زمان و مکان فارغ میشود . هر چه عقل به پنجاه سال اندوخته باشد عشق در یک دم آن جمله را بسوزاند . عقل در ادراک آن حیران است و دل از دریافت آن ناتوان .
وادی معرفت
به معنی شناخت است . از نظر عارفان اصل معرفت شناخت حق است . تمام موجودات وهمه پدیده ها مظهر یک حقیقت هستند . نزد صوفیه حق عبارت است از ذات الله .
وادی استغناء
به معنی بی نیازی . که لازمه آن قطع علاقه از نعمت ها و بهره های دنیا و بی رغبتی به آن است.
وادی توحید
توحید یکی گفتن و یکی کردن باشد . توحید یعنی یکی شدن . در همین مقام است که عارف به چشم حق می بیند و به زبان او سخن می گوید .
بایزید بسطامی می گوید : از خود بیرون آمدم چنانکه ماراز پوست خود بیرون آید , خود را او دیدم , عاشق و معشوق یکی شد . منصور حلاج گفت : خدای خود را به دیده دل دیدم , پرسیدم کیستی ؟ گفت تو . همو گفت : " انا الحق ".
به گفته عطار در منطق الطیر :
چون نگه کردند آن سی مرغ زود بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
خویش را دیدند سی مرغ تمام بود خود سی مرغ سیمرغ مدام
وادی حیرت
سرگردانی وسرگشتگی که ازراه تفکر در دل سالک پدید می آید و او را متحیر و مبهوت می کند. می داند و نمی داند. می بیند و نمی بیند. آرام و قرار از او سلب میشود و نمی داند در خواب است یا بیداری . غرق شدن در دریای هستی حقایق .
وادی فنا
آخرین حدی است که انسان به آن رسد. سالک به مقام انسان کامل و حقیقی می رسد وآن مقامی است که همه چیز بر او آشکار می شود و ظواهر و بواطن از او غایب نمی گردد.نیستی و محو شدن در ذات حق . حجاب کلی از پیش برخیزد چنانچه نه حق حجاب خلق گردد و نه خلق حجاب حق .

 

همچنین ببینید

غزه با خون شهیدان نورانی شده است

امروز غزه دیگر آن قبیله ۱۶ قرن پیش نیست که عده ای خود را به …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *