خانه / دفترچه خاطرات / دفترچه خاطرات / ۱۳۷۶- خاطره اردو بیشه پوران- مهدی شهبازنیا

۱۳۷۶- خاطره اردو بیشه پوران- مهدی شهبازنیا

 

از ساعت حدود ۱۱ شب وسایل خود را به مسجد آورده  و شب را د ر مسجد خوابیدیم.

صبح حدود ساعت ۵:۳۰ با یک ماشین خاور خودمان و وسایل را به اندیمشکرساندیم و بعد ازخواندن  نماز صبح ، سوار قطار شدیم و ساعت حدود ۱۱ به بیشه رسیدیم

با زحمت وسایل را به مدرسه آوردیم مشغول خوردن ناهار شدیم. بعد از ظهر پس از شنا به بازی فوتبال پرداختیم.

صبح روز بعد  به کنار آبشار و کوهنوردی گرفتن عکس پرداختیم و بعد ازظهر هم به شنا در رودخانه سرد بیشه مشغول بودیم.

 من و گروهی از بچه ها هم چرخی در روستا زدیم و وسایل خوردنی و مورد نیاز خود را خرید کردیم و به خانه برگشتیم تنها چیزی که جایش خالی بود یک سرگرمی برای همه بچه ها بود که بازی شاه وزیر نیز بنحوی آن را پر کرد و بسیار خوش گذشت و شاد بودیم.

روزسوم صبح زود قبل از صبحانه راه بیشه را با پیچ و خم زیاد در پیش گرفتیم و بعد ساعتی پیاده روی برای  خوردن صبحانه توقف کردیم ومشغول  خوردن صبحانه شدیم و مقداری هم  گردو جمع کردیم.

در راه برگشت را ه ما  به بیراهه کشیده شد و مجبور شدیم  با زحمت و ترس زیاد و به اجبارا از مناطق پرشیبی عبور کنیم و با زحمت به مدرسه برگردیم.

 بعد از ظهر همراه اعضای  گروه به کوه رفتیم عکس های جالبی گرفتیم .

روز آخر هم من و چند تن از دوستان و مسئولین سوار قطار شدیم و به درود رفتیم  و برای برگشت بچه ها قطار رزرو کردیم.

والسلام

چهارشنبه ساعت ۹ صبح

همچنین ببینید

اردوی نوروزی نونهالان۹۴ (فتح المبین)

بسم رب الشهدا والصدیقین آخرین روزهای تعطیلات بود از هدر رفتن تعطیلاتم خیلی پشیمان وناراحت …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *