خانه / نشریه / پايتخت مقاومت / تندیس شهر مقاومت روایتی از دکتر سنگری

تندیس شهر مقاومت روایتی از دکتر سنگری

شهر در رعشه مدام بود. هر موشک که دشمن بعثی به سوی شهر پرتاب می کرد؛ به شعاع ۵۰۰ متر تخریب می کرد. تنها کسانی آسیبهای ناشی از پرتاب موشک را ادراک می کنند که زندگی با آن را زیسته باشند و لحظه های اصابت آن را درک کرده باشند.

در مرور شهر ، دیوارهای ترک بسته ، میدانهایی که در جای جای شهر باز شده بود . گودال هایی هراس انگیز که دهان گشوده بود . انبوه ویرانه ها یی که چشم بیننده را به اشک می نشاند ؛ دیده می شد . اما در این فضای خوف و خطر و خون ، مردی در کنار مردم می زیست که نماد و نمود مقاومت مردم بود . وقتی بعضی از سر دلسوزی و محبت به ایشان می گفتند : حاج آقا شما هم بیرون از شهر بروید چون نقطه ای امن نیست ؛ می فرمودند : مگر امام از جماران بیرون می رود که من هم بروم؟ مگر خون من از خون مردم دزفول سرختر و عزیز تر است ؟ نه ، من در کنار مردم می مانم.

همین روح سترگ و جان بی هراس و مردم دار ، از دزفول اسطوره ای ساخت . آیت الله قاضی تندیس شهری بود که در شکستگی دیوارها نشکست و در باران موشک و گلوله های توپ دشمن قامت افراشت و رسم زندگی در سختی را به دیگران آموخت.

دکتر محمد رضا سنگری

 

آیت الله قاضی به دلیل عشق و علاقه وافری که به رزمندگان اسلام داشتند تمامی دعوت های آنان را برای حضور در پادگانها ی محل استقرار و یا دیدار با آنان در منزل خود می پذیرفتند .این دیدارها و حضور در جمع رزمندگان اسلام برای ما محافظین هم خوشحال کننده و هم دغدغه آور بود . دغدغه از این جهت که به دلیل علاقه وافر رزمندگان به روحانیت در خط امام خصوصاً شخصیت های روحانی مانند آیت الله قاضی موجب هجوم آنان برای دیده بوسی و زیارت و دست بوسی و تبرک جستن می شد که این امر خطرات و لطمات جسمی را برای حاج آقا به دنبال داشت و لذا کار محافظین برای کنترل مشتاقان و جلوگیری از هرگونه فشار و صدمه به ایشان چند برابر سخت تر می شد.

در یکی از دیدارهای ایشان از رزمندگان لشکر سید الشهدا در پادگان دوکوهه و پس از اقامه نماز و سخنرانی و هنگام خروج از حسینیه و نمازخانه پادگان جمع کثیری از رزمندگان به طرف حاج آقا هجوم آوردند که محافظین با تلاش فراوان و به سختی حاج آقا را از میان علاقه مندان خارج نموده  و به منزل باز گشتند.

ظهر روز بعد از این دیدار که حاج آقا در حال وضو بودند و بنده در خدمتشان کمک و مراقبت می کردم ؛ وقتی جوراب خود را از پا در آوردند متوجه شدم روی مچ پایشان کاملاً قرمز و متورم گردیده است ؛ علت را که جویا شدم و اینکه چرا این ناراحتی را به ما ابراز نکرده اند تا درمان صورت پذیرد ؛ فرمودند : این جای پای رزمندگان اسلام است و برای من باید به عنو ان تبرک باقی بماند.

معلوم شد به دلیل ازدحام جمعیت دیدار روز قبل با رزمندگان این صدمه به پای ایشان وارد شده است .

                                                                                                          فریدون غلامی

همچنین ببینید

دزفول شهری ماندگاربا امتحان الهی

دزفول علاوه بر جغرافیای زیبای طبیعی آن که از نعمت های بیکران الهی برخوردار است …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *