خانه / نشریه / پايتخت مقاومت

پايتخت مقاومت

شعر / شــهــر مــن دزفـــول

هدیه «روناش» تقدیم به شما شــهــر مــن دزفـــول **** در جـنوب کـشـور ایـران ِ مـا شهـرِ دزفولسـت ، بـاغـیِ دلگشا **** شهـر ما بـا دشت هایی سبز پـوش رودهـایش هم زلال و پـر خـروش **** گــر بـگـویـم قـولِ تـاریـخِ کــهـن نــامِ دژپــل گفته آیــد در سـخـن **** دژپــلِ مــا سـرزمـیـنی …

ادامه نوشته »

خاطره‌ای از شهید شوخ‌طبع دزفولی

شهید جمال قانع دوستان و همرزمانی که با جمال معاشرت داشته اند محاسن زیادی را از او بخاطر دارند اما شوخ طبعی و خوش اخلاقی او از هم مشهور تر و معروفتر بود … یکی از این شوخی طبعی های او به نقل از حاج حسین :         در زمان …

ادامه نوشته »

شبی که در دزفول روزه ی خود را با خون افطار کردیم

تا اذان مغرب به افق دزفول در ماه مبارک رمضان چیزی باقی نمانده بود اهل خانه مشغول تدارک سفره ی افطار بودند من نیز بعد از مدتی از جبهه برگشته بودم، در حیاط خانه مشغول وضو گرفتن بودم که صدای انفجار را شنیدم. از صدای انفجار مشخص بود که فاصله …

ادامه نوشته »

دزفول شهری ماندگاربا امتحان الهی

دزفول علاوه بر جغرافیای زیبای طبیعی آن که از نعمت های بیکران الهی برخوردار است ، از منظر اجتماعی و سیاسی نیز از ویژگی های مهم اعتقادی ، انقلابی و فرهنگ غنی دینی و علمی بهره مند است. دزفول با این پیشینیه دینی و تاریخی است که در آغاز جنگ …

ادامه نوشته »

خاطره رهبر انقلاب از حضور در دزفول در روزهای موشک‌باران

بعد از آنی که در شهر دزفول مردم بی‌پناه و بی‌دفاع مورد تجاوز سلاحهای دورزن مزدوران عراقی قرار گرفتند که ما همان شب اتفاقاً در دزفول بودیم، من صبح وارد شهر شدم و در خیابانها حرکت می‌کردم، شب را در پایگاه نیروی هوایی گذراندیم که خارج شهر است، روز گفتم …

ادامه نوشته »

نماز خوف، خاطرات عملیات والفجر مقدماتی(قسمت آخر)

به هر حال عقب نشینی آغاز شد، در حین عقب نشینی و سردرگمی بوجود آمده، دو ملک خیر را خداوند پیش رویمان قرارداد(شهید گرانقدر عظیم محمدی که جانشین عملیاتی لشکر بود و حاج عبدالحسین خضریان، با جیپ مخصوص فرماندهی خودش که چندین ترکش هم خورده بود)با کمک این دو بزرگوار …

ادامه نوشته »

چهار متر کُش کَنون !!!!

تا اوائل سال ۵۹ بسیاری از کارهای نیمه تمام حسینیه حضرت ابوالفضل علیه السلام را با کمک بچه ها انجام دادیم اما مسئله زیر انداز یا همان فرش حسینیه همچنان لاینحل باقی مانده بود و مراسم ها روی چند تیکه پتوی کهنه برگزارمیشد تا اینکه  تصمیم گرفتم خودم نزد مرحوم آیت الله …

ادامه نوشته »

جوان تنبل

سال ۶۶ جوانی داشتیم ۱۹ ساله که از یکی از نقاط دور کشور آمده بود . از نظر روحی با ایمان بود و خیلی علاقه داشت که به رزمندگان خدمت کند اما ذاتا" آدم تنبلی بود. بهمین خاطر در طول دو هفته چند بار محل خدمتش را عوض کردیم ، …

ادامه نوشته »

داستان آفتابه و یخ

پادگان آموزشی شهید بخردیان بهبهان از سال ۱۳۷۰ به این طرف هیچ اطلاعی از این مرکز آموزشی ندارم . شاید باشد و شاید نباشد. اما در  اواسط  دهه ۶۰ برای آموزشهای کوتاه مدت مورد استفاده قرار میگرفت .آن زمان آب لوله کشی به آنجا نرسیده بود . و آب پادگان …

ادامه نوشته »

انا فتحنا لک فتحا مبینا ؛ دوم فروردین ۱۳۶۱ در دزفول …

در سی دقیقه بامداد روز دوشنبه دوم فروردین سال ۱۳۶۱ فرمان آغاز حمله بزرگ و سرنوشت ساز فتح المبین با رمز مقدس یازهرا (س) صادر شد. با خاتمه یافتن عملیات طریق القدس، تلاش برای اجرای عملیات بعدی به منظور جلوگیری از قدرت تصمیم گیری، تجدید سازمان و تقویت روحیه دشمن …

ادامه نوشته »