خانه / شهدای مسجد (صفحه 7)

شهدای مسجد

سلامی به مادر-دست نوشته ایی از شهید علی مشتاق

بسم الله الرحمن الرحیم مادرم سلام سلامی از میان نخلها بر قلب داغدیده ات قلبی که گذرگاه ملائک است مادرم دیدگانت تر است ولی نامت در میان بهشتیان والا نمی دانم اکنون در چه حالی بسر می بری ولی در هر صورت یاد من تو را بسیار مشغول کرده می …

ادامه نوشته »

در وصف مادر -دست نوشته ایی از شهید علی مشتاق

بسمه تعالی مادر چه کلمه زیبا و دلربایی وچه نام نیکویی هنگامی که نام مادرم را می فهمم همراهش عطر خوش عشق به مشامم می رسد گاه و بیگاه درباره او فکر می کنم می بینم او زندگی ای که داشته مالامال از درد و رنج بود ولی بااین حال …

ادامه نوشته »

در وصف پدرم-دست نوشته ایی از شهید علی مشتاق

سالها درد و رنج کار و زحمت برای خانواده… سالها زحمت برای بزرگ کردن فرزند پدرم: عاجزم که نامت را بر ورق بیاورم عاجزم که نامت را بر زبان بیاورم عاجزم نامت را بشنوم. نامی که همواره با نام پیامبر است. پدرم! عمری را در تقوی سپری کردی عمری رنج …

ادامه نوشته »

بیش از هر زمان تنهایم-فراز هایی از دفترشهید مسعود شاحیدر-دکترسنگری

آن روز در پهنه سرخ بهشت زهرا، بهشت لاله های جوان عاشق، در به در بدنبال گمشده ای بودم، احساس می کردم بین من و آن جنگل سبز گویا پیوندی است. احساس می کردم زمین پیام آور رنجی است که بر انسان رفته است، خاک بغض آلود و گرفته بنظر …

ادامه نوشته »

رهروی ایستاده بر راهی سرخ -فراز هایی از دفتر برادر شهید مسعود شاحیدر

وقتی به آبی آسمان می اندیشم وسعت روح و اندیشه شهدا که یکرنگ و زلال همچون آبی آسمانی گسترده است در پیش چشمم مجسم می شود وقتی به جویباری کوچک بر می خورم بیاد جویبار کوچک خونی می افتم که بر چهره خاموش شهید جاری شده است. وقتی چشمه می …

ادامه نوشته »

براستی توشه راه چیست؟-فراز هایی از دفتر برادر شهید مسعود شاحیدر

برادرم: ما در شرایطی زندگی می کنیم که خوب شدن، بالیدن، و اوج گرفتن واقعا دشوار است. اگر بذری در شوره زار، در کویر و در شرایطی بیابانی بپاشند تا چه اندازه می توان به ثمر اندیشید؟ اگر پرنده ای تیز تک و سبکبال و بلند پرواز را در قفسی …

ادامه نوشته »

مهدی جان-شعردکترسنگری-دفتر شهید مسعود شاحیدر

سوزد از هجر تو پیرو جوان مهدی جان               چشم ها منتظرت روز و شبان مهدی جان کی سرا از پرده برون می کنی ای راحت جان     مرهم زخم دل و روح و روان مهدی جان هست هر نیمه شب از گوشه زندان ستم         چشم صبح اسرایت نگران …

ادامه نوشته »

آمده هنگام سفر-فراز هایی از دفتر برادر شهید مسعود شاحیدر

۱-آمده هنگام سفر  دامن همت بکمر ز سر دنیا بگذر  عهد خود از یاد مبر  جبهه دهد بوی ظفر                                انشاا…  2- لطف خدا یار ببین منتظرت فتح مبین دشمن بدبخت حزین هست خداش در کمین بهر تو فردوس برین  چیست مگر بهتر از این  انشاا…. ۳- زین بنه بر …

ادامه نوشته »

بسیجی گمنام – سید مهدی علوی

در یکی از عملیات ها، تیربارچی عراقی داخل سنگری به شکل مثلث بود سنگر حدود چهار متر ارتفاع داشت و روی بچه ها مشرف بود من دیده بان بودم همه بجه ها زمین گیر شده بودند هر کس سرش را بالا می آورد تیربارچی مهلتش نمی داد.

ادامه نوشته »