اطلاعات دو شنبه ۳۱/۵/۱۳۷۳
بچه ها به او می گفتند شهردار . چون هر چه می خواستند از غذا تا پوشاک او حلال مشکلات بود و فریادرس بچه ها. هیچ وقت هم از شوخی های با مزه ای که برخی از ما با او می کردیم ناراحت نمی شد و فقط لبخند می زد.
شب عملیات کربلای ۵ در زیر فانوس نشسته بود و داشت چیزی می نوشت ، از او پرسیدم چه می نویسی؟ گفت: چیزی نیست، به اصطلاح دارم وصیت نامه می نویسم. بعد آن را به من داد تا بخوانم. فقط نوشته بود: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار، از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا. و سرانجام در همان عملیات شهید عارف مجید انجام به شهیدان کربلا پیوست.