نشریه مسجد: چقدر اعتقاداتمان را میفروشیم؟
admin
مرداد ۶, ۱۳۹۵
نشریه
1,138 بازدید
او مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن.
عمرش را گذاشته بود روی این کار تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و
کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند و ۲۰ سنت اضافه تر می
دهد . می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم
یا نه آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد
دادی … گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را از پنجره ماشین بیرون آورد و
گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و
مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم . وقتی دیدم شما سوار ماشینم شدید خواستم شما را
امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می
رسیم.
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول دنیا بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را که مدت ها برایش تبلیغ می کردم به بیست سنت می فروختم…