خانه / دفترچه خاطرات / دفترچه خاطرات / ۱۳۸۳-فرار برای شنا کردن- عظیم سلیمانی نژاد

۱۳۸۳-فرار برای شنا کردن- عظیم سلیمانی نژاد

اردوی نوروزی سال۱۳۸۳ (منطقه میانه)  بود و من سرگروه گروه روح ا… بودم. طبق برنامه قراربود صبح روز دوم برنامه کوهپیمایی همگانی داشته باشیم و اجرای آن برعهده گروه ما بود. صبح زود بچه های گروه را یکی یکی  بیدار کردم بعد از نماز و صبحانه، هرچه کردم  احمد وفایی بیدار نشد فقط با صدای گرفته می‌گفت :آخ کمرم…

تمام بچه‌های جلسه آماده شدند و آقای هدایتی(مسئول جلسه) بچه‌هارو برای رفتن بالای کوه راهی می‌کرد، دیدم چندتا از بچه‌های گروه از جمله مجید قنبری، رضا دانشیار، حسین نجف سلیم، محمد طحانیان دزفولی، محمدرسول کاج و فرهاد بازاری نیا – که از گروه جندالله بود- یواشکی از دیگر بچه‌ها جدا شدند و به راه دیگری رفتند.  من هم به بهانه بیدارکردن احمد وفایی از خواب، مقداری  معطل کردم تا بچه‌های جلسه  از چادرها دور شدند و بلافاصله یواشکی به سمت این گروه رفتم و دور از چشم آقای هدایتی، احمد را با درد کمرش تنها گذاشتم و با بچه‌ها پا به فرار گذاشتیم بدون اینکه ذره ای به این فکر کنیم که برنامه کوهپیمایی امروز بر عهده گروه ما بود!.

نزدیک محل استقرار چادرها رودخانه‌ای بود که از بالاتر می‌آمد بچه‌ها گفتند ما می‌خواهیم برویم شنا کنیم. لذا مسیر آب رودخانه را دنبال کردیم تا به جایی که آب عمیقی داشت رسیدیم و مشغول شنا کردن و ماهی گرفتن شدیم.

مشغول ماهی گرفتم بودم که ناگهان یک ماهی به قلاب من گیر کرد از بس خوشحال شدم طاقت نیاوردم ماهی را از آب بیرون بیاورم و به دنبال آن شیرجه رفتم و ماهی فرار کرد.خلاصه تقریبا تا ۲ بعد از ظهر شنا کردیم و تازه یادمان آمد که گرسنه هستیم و مسئولین هم از ما خبر ندارند. پس به راه افتادیم تا به چادرها رسیدیم.

وقتی به چادرها رسیدیم ناهار را خورده بودند وقتی آقای هدایتی چشمش به ما افتاد هرکدام یک طرف فرار کردیم.آقای هدایتی به علی معینی که مسئول تدارکات اردو بود دستور داده بود که به ما چند نفر ناهار ندهند . ولی از آنجایی که من با علی معینی خیلی صمیمی بودم یواشکی از او ناهار گرفتیم و خوردیم و تا شب آن روز تظاهر به گرسنگی کردیم که دلشان برای ما بسوزد  غافل از اینکه ما بیشتر از تمام بچه‌های دیگر غذا خورده بودیم.

در آخر اردو از نظر امتیاز بندی گروه ما بیشترین امتیاز را کسب کرد! ولی به ازای  5 نفرمان که آن روز فرار کرده بودیم هر کدام نیم نمره از امتیازمان کسرشد و باعث شد که گروه ما بین ۵ تا گروه جلسه دوم شود.

ما در آن اردو تمام مسابقات را اول شدیم از جمله: شطرنج توسط احمد وفایی، فوتبال با درخشش رضا دانشیار، آمادگی جسمانی و دوی سرعت با آمادگی این حقیر و  پخت نان تنوری که توسط تمامی اعضای گروهمان انجام شد.

خاطره ای از عظیم سلیمانی نژاد

۹۰/۶/۱۰

 

همچنین ببینید

اردوی نوروزی نونهالان۹۴ (فتح المبین)

بسم رب الشهدا والصدیقین آخرین روزهای تعطیلات بود از هدر رفتن تعطیلاتم خیلی پشیمان وناراحت …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *