خانه / نشریه / ادب فارسي / غزلی نذر کربلا

غزلی نذر کربلا

باید غزل برای دل بی قرار گفت

از لحظه های پر شده از انتظار گفت

از مشرق نگاه تو بر اوج نیزه ها

از قامتی شکسته ولی استوار گفت

از رویش دوباره ی فصل بهار غم

یا از شروع حادثه ای ناگوار گفت

از مشک پاره پاره ی افتاده بر زمین

از رویش دو دست، در این خاکسار گفت

از شعله ای که در تب آن سوخت خیمه ها

از زخم پای دخترکان، درد خار گفت

ای خیمه های سوخته طاقت بیاورید

باید که شعله شعله از این لاله زار گفت

وقتی عطش لبان زمین را ترک زده ست

باید ترک ترک غزل گریه دار گفت

بگذار تا گره زنم این بیت را به عشق

با عشق می شود غزلی سوگوار گفت

هفتاد و دو کبوتر خونین میان شعر

شاعر بگو کدام؟ خزان یا بهار گفت؟

از گوشه ی حسینی ساز شکسته ات

یک یا حسین از ته دل یادگار گفت

مربع

در پیچ و تاب حادثه ی سرخ کربلا

"یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت"۱

 

۱- صائب تبریزی

حسین سنگری – وبلاگ فرصت ناب کبوتر شدن

همچنین ببینید

غزه با خون شهیدان نورانی شده است

امروز غزه دیگر آن قبیله ۱۶ قرن پیش نیست که عده ای خود را به …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *