خانه / نشریه / معارف اسلامی / خواهی شوی رسوا، همرنگ جماعت شو!

خواهی شوی رسوا، همرنگ جماعت شو!

altچقدر شبیه به هم شده ایم و چقدر دور ازهم. توی تقلید از خیلی کارها از هم سبقت می گیریم اما دل هامون روز به روز از هم دور و دور تر می‌شه. در پی رسیدن به کجا هستیم، سؤال مجهول ذهن ماست! همیشه از بچگی، بیخ گوشمون خوندن«خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو».

اما تا حالا فکر کردیم، کی این جماعت رو می سازه؟ آخه این جماعت هم از جایی مثل من و تو شروع شده. چرا اصلاً ما شروع کننده‌ی جماعتی نباشیم؟ آیا همین که از اول تا آخر عمر، همش به فکر همرنگ شدن باشیم، رسوا نمی شیم؟ و با این روند می خواهیم به کجا برسیم؟
این سئوال ها و خیلی سئوال های اساسی دیگه رو یا از خودمون نمی پرسیم و یا اگر هم پرسیدیم بی اهمیت از پاسخ دادن به جوابش طفره رفتیم و فقط دنبال تقلید از این و اون هستیم. نمونه خیلی ملموسش تقلید از مدهای رایجه، مدهایی که گاهی قیافه‌ی ما رو از حالت آدمی زادی خارج می کنه و گاهی هم به ما رنگ تحجر می‌ده؛ فقط به این دلیل که این و اون می کن برای به روز بود باید فلان مدل باشیم و یا برای خوب بودن باید اون تیپی باشیم! چرا سعی نمی کنیم اونطوری باشیم که خودمون تشخیص می دیم.
نمی خوام به کسی یا گروهی برچسب بزنم، یا مدهای جدید رو زیر سئوال ببرم؛ نه؛ می خوام بگم برای بودن خودمون فکر کنیم که دوست داریم چه طوری باشیم. از زندگی چه انتظاراتی داریم ، می خواهیم به کجا برسیم. سلیقه خودمون چی هست. چطوری راحت هستیم. از چه چیزهایی تنفر داریم و در یک کلام خودمون کی هستیم و همون باشیم. به جای اینکه برای هویت دادن به خودمون دنبال رو دیگران و جماعت اطراف باشیم، خودمون با اندیشه های خودمون هویتمون رو بسازیم.
خیلی وقت ها از بس به دیگران نگاه می کنیم و می خواهیم مثل اون ها باشیم، خیلی چیزهای با ارزشی رو که به ما تعلق داره رو هم از دست می دیم و در خودمون گم می شیم و این هم رنگ بودن ما را پوچ و تهی می کنه. در جامعه ای که صداقت در اون مسخره، ریاکاری به معنی زرنگی، دروغ عادت روزانه، عیبت نقل و گرمی مجالس، حرف های رکیک و زشت شوخی های بامزه!، بی هویت بودن نشانه‌ی روشنفکر بودن و … هرنگ بودن چیزی جز رسواییه؟
گفته می شه جمع اشتباه نمی کنه! اصطلاحات قلمبه ای چون خرد جمعی! اما همین جمع بارها و بارها اشتباه کرده. به راحتی با تظاهر گول خورده با شعار اسیر احساسات شده، در برابر ظلم سکوت کرده و درگیر روزمرگی های زندگی بوده تا کلاهشون رو باد نبره! و در نهایت در بی تفاوتی به هیچی رسیده؛ پس چرا ما باید همرنگ همچین جماعتی باشیم؟
چرا به راحتی جبر جامعه رو بپذیریم. اگر اهل تفکر و تعقل باشیم و به دور از تعصب و جبهه گیری، صفحات تاریخ رو ورق بزنیم. می بینیم که همین جمع چه خیانت هایی که نادانسته به خودش نکرده! درسته که من و تو جمع رو می سازیم و با ما غریبه نیست. اما جمعی که بدون پایه های فکری، فقط در اون نقش خشت رو بازی کنیم، نمی تونه جایگاه ما باشه و ما رو به رشد و تعالی نمی رسونه. بلکه از ما فرصت بودن رو هم می گیره. صفحات تاریخ گواه اینه که آدم هایی که تحول آفرین بودن و ماندگار شدن، خودشون رو به رنگ جماعت در نیاوردن. سعی کردن در میان جماعت خودشون باشن و برای فرار از رسوایی زمانه ، رسوای تاریخ نشدن.
شتاب زندگی روزمره این فرصت رو از ما گرفته که با آرامش به خودمون و کارهایی که انجام می دیم فکر کنیم. بهتره تلاش بشه به جای سیاه لشکر بودن در فیلم های تکراری جماعت، نقش اول یک زندگی باشیم که خودمون کارگردان اون هستیم. از شخصیت خاصی نمی خوام اسم ببرم، فقط کاقیه توی ذهنتون شخصیت های مهمی که می شناسید رو مرور کنید و یقین پیدا کنید؛ برای جلوگیری از رسوایی واقعی ، راهی جز این ندارید که همرنگ جماعت نشیم. و نون این جمله معروف رو از « نشوی » پاک کنیم و بعد از تفکر به بودن خودمون، برای دیگران زمزمه کنیم:« خواهی شوی رسوا، همرنگ جماعت شو»
!

همچنین ببینید

چرا به امام عصر(عج) ربیع الانام می گویند؟

یاصاحب الزمان(عج)! باز بهار رسید و «تو» بهار انسانها نیآمدی. فصل نو شد و باز …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *