خانه / شهدای مسجد / 43-شهيد علي مشتاق دزفولي / مصاحبه با آقای حسن مشیری-همرزم شهید علی مشتاق

مصاحبه با آقای حسن مشیری-همرزم شهید علی مشتاق

بسم الله الرحمن الرحیم

۱ـ چگونگی آشنایی با شهید ؟

از سال ۱۳۶۲ و شب دوم ماه رمضان با ایشان آشنا شدم. ایشان توسط آقای محمدرضا هدایتی راد وارد مسجد شدند ایشان قبلاً در مسجد کجبافان بودند و به علت تعطیلی جلسه  آن مسجد ، وارد مسجد صاحب الزمان(عج) شدند من در لحظه اول وقار، ادب و بزرگی را در وجود ایشان مشاهده کردم.

ایشان بچه شجاعی بود و این جرأت را داشت که وقتی برخورد ناهنجاری می دید سعی می کرد آن را اصلاح کند و همین برخورد منطقی باعث می شد تا دافعه ای ایجاد نشود.

 

۲ـ تحصیلات ایشان؟

شهید مشتاق در هنرستان شهید بهشتی درس می خواندند رشته ایشان راه و ساختمان بود و تا سال دوم هنرستان درس خوانده بود، که به جبهه رفت و به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

۳ـ علاقه به ورزش ؟

شهید مشتاق در ورزش پینگ پنگ تبحّر خاصی داشت و بجز پینگ پنگ، والیبال هم کار می کرد.

 

۴ـ عملکرد ایشان در کار گروهی؟

در کار جمعی از جمله بچه هایی بود که از همان اول حالت سالاری و سرگروهی داشت یعنی شهید مشتاق دو یا سه هفته که در جلسه بود و به عنوان معاون گروه انتخاب شد. در کارهای گروهی و اردوهائی که با هم می رفتیم سعی می کرد که نسبت به انجام امور و هماهنگی با مسئولین دقت عمل داشته باشد و هر کاری را که به ایشان واگذار می شد به نحو احسن انجام دهد و هرگز از زیر مسئولیت شانه خالی نمی کرد.

 

۵ـ خصوصیات و ویژگیهای بارز شهید:

الف- روحیات معنوی:

از روحیات برجسته و معنوی ایشان این بود که با شهدای گذشته انس و الفت خاصی داشت معمولاً مقاله می نوشت، نامه می نوشت، خاطره برای شهدا می نوشت، درد دل می کرد گاه او را می دیدیم که در بهشت علی و شهید آباد بر سر مزار شهدا می نشست، شبها به آنجا می رفت نجوا می کرد با شهدا حرف می زد و زیارت عاشورا و دعای توسّل می خواند.

شهید نسبت به حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و هم نسبت به حضرت امام خمینی رحمت الله علیه ارادت خاصی داشت و در نوشته هایش مخصوصاً‍ عنوان نامه هایش نشانه اینست که چقدر به حضرت علی(ع) عشق و علاقه داشتند.

شهید مشتاق به سوره واقعه خیلی علاقمند بود و علاقمندیش به خاطر این بود که می گفتند هر کس سوره واقعه را بخواند حضرت علی شب اول قبر به فریادش می رسد،‍ از این رو این سوره را بسیار قرائت می کرد.

 

ب ـ اخلاقیات شهید:

ایشان از جمله بچه هایی بودند که نسبت به وفای به عهد اهمیت خاصی قائل بودند و در خلقیات خود آن را مورد توجه قرار می دادند.

پ ـ اهمیت به یاد خدا:

ایشان نسبت به قرآن احترام ویژه قائل بود و در جلسات قرآن شرکت می کرد؛ و نسبت به قرائت قرآن در سحرگاهان اهتمام می ورزید؛ در قرائت قرآن تسلط داشت و خودش می گفت که وقتی بچه بودم معمولاً‍ ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ هنگامی که مرحوم پدرم برای نماز صبح بیدارم می کرد بعد از نماز نمی خوابیدیم و برای کبوترها نان تکه تکه می کردیم پدرم به من می گفت که قرآن بخوان، من هم مرتب قرآن می خواندم.

۶ـ جاذبه و محبوبیت شهید ؟

شهید مشتاق با اینکه فرزند کوچک خانواده بود هم در خانواده و هم در اقوامشان و هم در بچه های محله کنار پل قدیم و هم در بین مسجد امام حسین(علیه السلام) و مسجد صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جایگاه خاصی داشت و به جرأت می توانم بگویم تمام بچه ها، شهید مشتاق را دوست داشتند، با او رابطه بر قرار می کردند پیش شهید سر می زدند و هنگامی که اکثر بچه ها به جبهه می رفتند و ایشان در جبهه نبودند برای ایشان نامه می نوشتند. در مجموع با جمع بچه ها صمیمی و مخصوصاً با بچه های سر گروه بسیار زیاد انس و الفت داشت و اگر جایی می رفتیم شهید مشتاق از جمله کسانی بود که تمام بچه ها دوست داشتند که وی همراهشان باشد.

۷ـ انگیزه ی ایشان از رفتن به جبهه ؟

انگیزه مهم و اصلی ایشان انجام تکلیف الهی و انجام فریضه جهاد بود و خیلی مشتاق بود که به همرزمانش که قبلاً همراهش بودند برسد.

 

۸- علاقه وی به شهادت ؟

بزرگترین آرزوی شهید، رسیدن به درجه رفیع شهادت بود. ایشان چون علاقه بسیاری به شهید زمانی داشت بعد از شهادت زمانی نیا خیلی متأثر شد و بارها خطاب به او نامه می نوشت یا او را در خواب می دید و با او حرف می زد. شبها بر سر مزارش می رفت با او نجوا می کرد و آخرین چیزی که بر کاغذ آورده بود، دو سه جمله پشت عکس زمانی نیا بود که همیشه در جیبش بود، و گفته بود: "ای لاله همیشه خفته در خون آماده ام تا به تو بپیوندم." یعنی دقیقاً دلش گواهی بر این می داد که شهید می شود.

۹ـ نحوه شهادت ایشان ؟

شهید مشتاق در گردان عمار بود هنگامی که بچه ها سوار قایق می شوند تا حرکت کنند و از آب بگذرند قرار بود گردان غواصان وارد شوند و راهی را باز کنند تا بعد از گردان غواصان، گردانهای پیاده وارد شوند شهید مشتاق جز این گردانهای پیاده بود و کمک آرپی جی زن بود و زمانی که وارد قایق شده بودند و با بقیه بچه ها داشتند از عرض اروند می گذشتند در وسط آب گلوله می خورند و از ناحیه ران زخمی می شوند و چون درگیری با عراقی ها و زخمی شدن وی قبل از رسیدن بچه ها به ساحل می باشد لذا ایشان را بعد از پیاده شدن بچه ها بر می گردانند و بواسطه داشتن جثه لاغر و نحیف او را در بهداری خط مقدم مورد عمل جراحی قرار می دهند سپس او را سوار آمبولانس نموده تا به پشت جبهه اعزام کنند و ایشان در آمبولانس به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نائل می گردد.

خیلی از بچه ها شهید مشتاق را در خواب دیده اند و هنگامی که خوابشان را تعریف می کردند مضمون این رؤیاها تنها یک چیز بود و آن سفارش به مسجد و تقویت جلسات، آنگونه که در طول حیات خود همیشه دیگران را به مسجد و نماز جماعت و جلسات قرآن دعوت می کرد.

.

 

تاریخ مصاحبه: ۷۹/۶/۸                  

مصاحبه کننده: مصطفی صفائی فر

 

همچنین ببینید

خاطرات شهید مشتاق

یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴                             بسمه تعالی دیگر روز انتظار تمام شد دیگر وقت عمل …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *