اهداف مشترک جنگ نرم و جنگ سخت (نظامی)
۱- مهار یک کشور، گرفتن تواناییها و تبدیل توانایی ها به ضعف
۲- تغییر رفتار یک حاکمیت: یعنی مجبور کردن یک حاکمیت به قبول اراده نیروی متخاصم
۳- تغییر ساختار یک حاکمیت
در جنگ تحمیلی ایران و عراق سه هدف بالا به صورت زیر دنبال شد.
اول) مهار انقلاب اسلامی:از منظر سران سلطه، نزدیکترین کشورهایی که امکان الگوگیری از انقلاب اسلامی را داشتند و احتمال پیاده سازی انقلاب در آنها زیاد بود، عراق و لبنان بودند. بر همین اساس، لبنان را اشغال کردند و در عراق هم سعی نمودند با راهاندازی جنگ، مانع از وقوع انقلاب شوند.
دوم) تغییر رفتار:دشمنان تلاش میکنند تا انقلاب اسلامی را مجبور کنند که از آرمانهایش دست بردارد. به همین دلیل قسمتهایی از خوزستان را اشغال کردند تا نظام را تحت فشار قرار داده تا از آرمانهایش دست برداشته و صلح تحمیلی را بپذیرد و در گام بعد، ساختار کشور را تغییر دهند.
لایه های جنگ نرم
جنگ نرم با این سه هدفی که عنوان شد، در چهار لایه شکل میگیرد که معمولاً در کشور ما فقط به یک یا دو لایه آن پرداخته میشود و مورد تحلیل قرار میگیرد. در حالی که چهار لایه دارد:
لایه اول) جنگ روانی:
با هدف از تعادل خارج کردن فضای اجتماعی کشور هدف . عملیات روانی برضد افکار عمومی در کشور هدف و در راستای خارج نمودن جامعه از حالت تعادل روانی است. اگر جامعه از حالت تعادل روانی خارج شود، پرخاشگری، قطب بندیها، جبههبندیهای کاذب و بیاعتمادی در جامعه شکل میگیرد و به عبارتی گسست در جامعه ایجاد شده و در نتیجه قدرت ملی تضعیف میگردد. تضعیف قدرت ملی باعث میشود، کشور نتواند در مناسبات بینالمللی، اهداف ملی خود را دنبال کند؛ زیرا تصویری که از این کشور در صحنه بینالمللی ارائه میشود، تصویر نامناسبیاست.
دراین لایه ، اغواگری بسیار مهم است. با دروغ گفتن و فریب، جامعه را اغوا کردند و حرف اول را زدند. به عنوان مثال اخبار دروغی درباره فعالیتهای ضدنظام جریان سبز مطرح و سایتهای وابسته به ضدانقلاب، آنها را منتشر میکنند، هدف این است که نشان دهند یک قطب برضد قطب دیگر فعال است و این مسئله، بیتعادلی را القا میکند.
لایه دوم) جنگ اطلاعاتی:
در جهت تضعیف ثبات کشور و با کمک سرویسهای اطلاعاتی کشور یا کشورهای متخاصم. خاستگاه جنگ نرم، سرویسهای اطلاعاتی هستند. به عنوان مثال در سال ۱۳۶۶، دشمن قصد داشت ما را وادار به تغییر رفتار کند و لذا سناریوی «حج خونین» را طراحی کرد و حجاج ما را به شهادت رساند. این اتفاق یک جنگ اطلاعاتی بود که از طرف سرویسهای اطلاعاتی امریکا و عربستان اجرا شد تا ما را در صحنه بینالملل تحت فشار قرار دهند که مجبور به پذیرش قطعنامه شویم که امام(ره) در آن شرایط پیام استقامت دادند و اگر به فرمان استقامت امام(ره) عمل میشد، ما در سال ۱۳۶۷ جام زهر را سر نمیکشیدیم. ولیمتأسفانه آن موقع کسانی که مسئول جنگ بودند به این پیام توجه نکردند.
لایه سوم) جنگ برضد بنیانهای فکری، اخلاقی، ارزشی و رفتاری:
در راستای استحاله کشور هدف. لایه سوم جنگ نرم، لایه بسیار مهم و کارسازی است. لایه خراب نمودن بنیانهاست. ویرانی بنیان از ارزشها شروع میشود. به عنوان مثال اگر در جامعهای حیا و عفاف ارزش است، دشمنان تلاش میکنند بیحیایی و بدحجابیرا جایگزین آن کنند. این یک فضاسازی است والا همه میدانند که حیا و عفاف به واقع ارزش هستند اما در فضای جامعه به گونهای القا میشود که کسی که حجاب دارد، حیا را رعایت میکند و… متحجر است.
لایه چهارم) فروپاشی و براندازی:
لایه چهارم، لایهای است که جنگ نرم به دنبال براندازی است. در این لایه، چهار رهیافت وجود دارد :
الف- رهیافت اندلسی:
اندلس یکی از سرزمینهایی است که در طول تقریباً هفت قرن (از قرن هشتم میلادی تا قرن پانزدهم میلادی) شاهکارهای علمی، فرهنگی و هنری فراوانی پدید آورده و یکی از بزرگترین پایگاههای ترویج و تبلیغ اسلام بود واندیشمندان بزرگی را تحویل جامعه اسلامی داده بود.
این سرزمین در اثر جنگ نرم و تغییر ذهنیت مردم و ایجاد شبهه در باورها و ارزشهای آنان، به طور کامل به تسخیر غرب در آمد و همه سوابق درخشان تمدنی و فرهنگی آن به تاریخ پیوست. همانگونه که بسیاری از تحلیلگران تاریخ اندلس اعتراف کردهاند، یکی از مهمترین عوامل انحطاط آن تمدن بزرگ، تغییر باورها و ارزشهای اسلامی در میان حاکمان و مردم آن سرزمین بود.
مسیحیان اروپا توانستند با یک برنامهریزی حساب شده و از راه تهاجم فرهنگی، جامعه اسلامی اندلس را دچار فروپاشی درونی نمایند. جنگ نرم به کمک رهیافت اندلسی تلاش میکند، با عادی سازی مفاهیم غیردینی و ترویج اباحهگری و حتی در مواردی ضددینی، زمینه لازم برای بهرهبرداریهای بلند مدت را فراهم سازد. در جریان فتنه 88 و قبل از آن تلاش در به صحنهآوردن زنان از راه طرحهایی مثل کمپین یک میلیون امضا، اعطای جوایز متعدد مانند صلح نوبل به زنان ایرانی ضد انقلاب، تشکیل گروه دختران فیروزهای و… از مصداقهای آن است؛ تا جایی که «شیرین عبادی»، فمینیست فراری که همواره به عنوان عامل غرب در زمینه حقوق زنان بر ضد نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند در جمع کارمندان وزارت خارجه انگلیس به سخنرانى در خصوص دموکراسى و نقش زنان و جنبش فمینیستى در ایران پرداخت و گفت: «تردیدى نیست که این بار، دموکراسى به دست زنان به ایران مىآید کمکى که از دست بریتانیا و دیگر کشورهاى دموکراتیک بر مىآید این است که به کشورهاى خاورمیانه که حقوق زنان را به رسمیت نمىشناسند، سفیر زن بفرستند.»
ب- رهیافت هانتینگتونی:
هانتینگتون کتابی به نام «موج سوم دموکراسی» نوشته است که در آن نحوه براندازی با استفاده از سه فرآیند جنگ نرم را آموزش داده است. این کتاب را اولین بار آقای «ابراهیم یزدی» در سال ۷۷ یا ۷۸ از امریکا، وارد ایران کرد. کتاب را ترجمه کرده و آن را به صورت چراغ خاموش در لایههای تشکیلاتی خودشان توزیع کردند. سال ۷۹ که ملی مذهبیها دستگیر شدند، این کتاب لو رفت. نکته قابل ذکر این است که تئوریسینهای زمان اصلاحات، به رهیافتهای هانتینگتونی توجه داشته و جهت براندازی نظام، آنها را مدنظر قرار میدادند. بعد از سال ۷۹، جریان اصلاحات به سه دسته تقسیم شدند:
پیشنهاد هانتینگتون برای تغییر شکل، پنج مرحله دارد که اصلاح طلبان دقیقا آن را در کشور اجرایی کردند:
ظهور اصلاح طلبان:بدین ترتیب که اصلاحطلبان بر روی شکاف سنت و مدرنیزم، اسلام و لیبرالیزم سوار و وارد انتخابات شده و دولت را بگیرند.
فضای جامعه را لیبرالی کنند و طی مسیر لیبرالی کردن فضا، شکست بخورند (طبق پیشبینی هانتینگتون با شکست مواجه میشوند.) که مرحله سوم نظریه هانتینگتون، شکست اقدامهای لیبرالی است. بعد از این مرحله، مشروعیت قهقرایی اتفاق بیفتد. در کشور ما دقیقاً زمانی که با روزنامههای زنجیرهای برخورد شد، مرحله سوم اصلاحات بود و سپس به سمت مشروعیت قهقرایی رفتند. پروژه کوی دانشگاه، قتلهای زنجیرهای، نوارسازان و… اجزای پیش برنده این مرحله بودند.
مرحله پنجم، رفراندوم است؛ لوایح دو قلوی آقای «خاتمی»، زمینه سازی برای رفراندوم بود که اجل سیاسی اصلاح طلبان را یاری نکرد. در بحث جابهجایی قدرت، هانتینگتون میگوید:
«مخالفین باید وزنشان با حاکمیت مساوی شود.» به این منظور باید اصلاح طلبان از حاکمیت خارج میشدند و ائتلاف میکردند تا وزن بیرون حاکمیت با حاکمیت یکی شود. در این شرایط حاکمیت در بنبست قرار گرفته و مذاکره میکند و بدین ترتیب جابهجایی قدرت صورت میگیرد. طی فرآیند سوم فروپاشی است که باید یک حادثه ناگهانی صورت بگیرد و یک گردباد هیجانی تشکیل شود و این گردباد به سمت براندازی و فروپاشی هدایت شود. به عنوان مثال در شوروی، کودتای ارتش سرخ و بعد خروج «یلتسین» دو عامل مهم بودند. در کشور ما هم دو حادثه ناگهانی را پیش بینی کرده بودند که به خواست خدا لو رفت.
۱- کشتهشدن «اکبر گنجی» در زندان اوین که شب حادثه لو رفت.
۲- ترور آقای «سید محمد خاتمی» که این هم لو رفت.
اگر یکی از این اتفاقها روی میداد، میتوانست فرآیند سوم را عملیاتی کند.
ج- رهیافت جین شارپی:
جین شارپ، جهت براندازی کشور هدف، کتاب و شیوه کار ارائه کرده است ، انقلابهای رنگین در آسیای میانه از این رهیافت استفاده کردهاند. در جریان اعتراضهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ در کشور ما از حدود ۱۱۰ شیوه این کتاب، حدود ۷۰ الی ۸۰ شیوه آن ، در کشور پیاده شده است.
در این رهیافت از بستر انتخابات استفاده شده، عدهای از مردم در اعتراض به حاکمیت سازماندهی شده و سعی میگردد این پتانسیل سازماندهی شده را به کف خیابان بکشند و به عنوان اقدام غیر خشونت آمیز، نظام را ناکارآمد جلوه داده و ساقط نمایند .
د: رهیافت جنگ نرم هوشمند
رهیافت جنگ نرمی که هم اکنون در مورد کشور ما در حال اجراست جنگ نرم هوشمند است دراین شیوه با استفاده از تمامی ابزارهای موجود شامل تحریم ها ، تبلیغات رسانه ایی ، فشارهای اقتصادی و استفاده از عوامل خودفروش داخلی به هر شیوه ایی مقدمات ایجاد نارضایتی در مردم را فراهم می کنند.
با ایجاد ناآرامی در جامعه چند هدف را دنبال می کنند:
اول : نظام اسلامی را ناکارآمد نشان می دهند
دوم: تغییر سلیقه انتخاباتی عموم جامعه به سمت جریان مخالف طیف حاکم گذر از اصول گرایان به سوی اصلاح طلبان
سوم : به اشتباه انداختن مسئولان و ایجاد اشتباه محاسباتی در تصمیمات و در نهایت کشاندن آنان به پای میز مذاکره .
ایجاد التهلب در بازار سکه و ارز و نوسانات قیمت مرغ از بارزترین این برنامه ها در جهت جنگ نرم هوشمند است.
رضا سراج