خانه / نشریه / معارف اسلامی / مناجات – یا الهی . . .

مناجات – یا الهی . . .


الهی, مست تو را حد نیست, ولی دیوانه ات سنگ بسیار خورد , من مست و دیوانه ی تو ام.
الهی, خدا خدا گفتن مجازی ما که اینهمه برکت دارد, اگر به حقیقت گوییم چون خواهد بود؟
الهی, خفتگان را نعمتِ بیداری ده , و بیداران را توفیق شب زنده داری و گریه و زاری!
الهی, همه آرامش خواهند من بیتابی, همه سامان خواهند و من بی سامانی.
الهی, ما بیچاره ایم و تنها تو چاره ای,ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای.

 الهی, ما را یارای دیدن خورشید نیست, دم از خورشیدآفرین چون زنیم؟!
الهی, پیشانی بر خاک نهادن آسان است, دل از خاک بر داشتن دشوار.
الهی, کلمات و کلامت که اینقدرشیرین و دلنشین اند, خودت چونی؟
الهی, روزم را چون شبم روحانی گردان, وشبم راچون روز نورانی!
الهی, عمری آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم.
الهی, اگرستارالعیوب نبودی, ما از رسوایی چه می کردیم؟
الهی, رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم, تو از ما بگذر!
الهی, هرکه را می بینم با خود است, مرا با خودت دار.
الهی, راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر.
الهی, کامم را به حلاوتِ تلاوتِ کلامت, شیرین بدار!
الهی, دل به جمال مطلق داده ایم, هرچه بادا باد.
الهی, در بسته نیست, ما دست و پا بسته ایم.
الهی, آن را که عشق نیست , ارزش نیست.
الهی, اگر گُلم و یا خارم از آنِ بوستانِ یارم.
الهی, شکرت که به جنتِ لقایت در آمدم.
الهی, اسمی جز بی اسمی برایم مباد.
الهی, وای بر من اگر دلی از من برنجد!
الهی, فرزانه تر از دیوانه ی تو کیست؟
الهی, شکرت که می گویم شکرت.
الهی, خوشا آن دم که در تو گُمم.
الهی, از من آهی و از تو نگاهی.
الهی, دل خوشم که الهی گویم.
الهی, آن خواهم که هیچ نخواهم.
الهی, خنک آن کس که وقف تو شد.
الهی, همه گویند بده , من گویم بگیر.
الهی, انکه سحر ندارد, از خود خبر ندارد.
الهی, از دردم خُرسندم که درمانش تویی.
الهی, شکرت که توشه ای جز توکل ندارم.
الهی, تو پاک آفریده ای , ما آلوده کرده ایم .
الهی, تو را دارم چه کم دارم , پس چه غم دارم.
الهی, اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
الهی, آمدم ردم مکن, آتشینم کرده ای سردم مکن.
الهی, شب پره را در شب پرواز باشد , و من را نباشد!
الهی, حرم بر نامحرم حرام است, مُحرِم چرا محروم باشد.
الهی, از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر.
الهی, به سوی تو آمده ام به حق خودت مرا به من بر مگردان!
الهی, حرفهایم اگر مشوش است , از دیوانه پراکنده خوش است.
الهی, تو خود گواهی که این سخنان از بی تابی ست , بر ما متاب!
الهی, اگرچه درویشم , ولی داراتر از من کیست, که تو دارایی منی.
الهی, از سجده کردن شرمسارم و سر از سجده برداشتن شرمسارتر.
الهی, کیست که موفق به زیارت جمال دل آرایت شد و شیدایت نشد؟
الهی, عقل و عشق , سنگ و شیشه اند, عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.
الهی, نه خاموش می توان بود و نه گویا, در خاموشی چه کنیم, در گفتن چه گوییم؟
الهی, تن به سوی کعبه داشتن چه سودی دهد, آن را که دل به سوی خداوندِ کعبه ندارد؟
الهی, خودت آگاهی که دریای دلم را جزرو مد است,"یا باسط" بسطم ده, و "یا قابض" قبضم کن!
الهی, داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند نه قلم یارد به تحریر رساند, الحمدلله که دلدار به ناگفته و نا نوشته آگاه است.
الهی, چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است, و چگونه سخن گویم که خرد مدهوش و بی هوش است.

 

همچنین ببینید

چرا به امام عصر(عج) ربیع الانام می گویند؟

یاصاحب الزمان(عج)! باز بهار رسید و «تو» بهار انسانها نیآمدی. فصل نو شد و باز …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *