خانه / نشریه / معارف اسلامی / داستان های شگفت انگیز درمورد زیارت عاشورا

داستان های شگفت انگیز درمورد زیارت عاشورا

 

 

 داستانهای شگفت انگیز از زیارت عاشوراalt

بانوی دو عالم در مجلس زیارت عاشورا

خانم علویه اى که براى زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام به شام مشرّف شده بود مى گفت : محل رأس الشهداء براى من حالت خاص روحى داشت، همیشه آنجا مى رفتم و زیارت مى خواندم و با حال خوشى گریه مى کردم، روزى در موقع زیارت حال خاصّى پیدا کردم ودریچه اى از عالم دیگر براى من گشوده شد، در آن حال که بیدار بودم مثل خواب دیدن این منظره را دیدم، عدّه اى زن بودند که مادرم نیز در میان آنها بود و از من تشکر مى کرد که برایش زیارت و دعا مى خوانم، در این اثناء زن بلند قامتى تشریف آوردند، زنها خدمت ایشان حاجت خود را عرض مى کردند و من هم حاجت خود را عرض کردم،سپس گفتم: ما مجلس روضه خوانى داریم و در آن زیارت عاشورا مى خوانیم،چراشماشرکت نمى کنید؟

فرمودند: من مى آیم و شرکت هم مى کنم به آن نشانى و دلیل که پسر خاله شما با عیالش یک جعبه شیرینى آوردند در مجلس شما و براى رفع مشکل منزل شان نذر کردند در مجلس زیارت عاشوراى شما شرکت کنند، مشکل آنها به واسطه خواندن زیارت عاشورا رفع شد و منزل جدید را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد دیگر در جلسه زیارت عاشورا شرکت نکردند

حاج آقاى ابطحى فرمودند: من صاحب نذر را مى شناختم، جریان را به او گفتم، رنگش تغییر کرد و به گریه افتاده همسرش را صدا کرد و گفت : بشنو از کجا خبر مى دهند و با تأسف گفت: مطلب دقیق همین است که گفتید، چه کنم مشکلات زندگى نگذاشته به نذر خود وفا کنم.

 عذاب را از این قبرستان بردارید

علامه نورى نوشته: مردى صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعى از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه اى داشت که دوران خردسالى را با هم گذرانده بودند و در بزرگى گمرکچى شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.

بیش از یک ماه از مرگ گمرکچى نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشى دارد و از نعمتهاى الهى بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسى نبودى که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،…کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدى؟

گفت: آرى! چنان است که گفتى، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایى کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می کند روضه خوانى داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودى دارى؟ مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه اى بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند.

رفع بلایی بزرگ

علامه شیخ حسن فرید گلپایگانى از استاد خود مرحوم آیه اللّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى نقل فرمود:

اوقاتى که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینى بودم اهالى سامراء به بیمارى وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند روزى به همراه جمعى از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکى بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.

مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمى بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلى.

سپس فرمود: من حکم مى کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجه بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.

از فردا تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخى از سنى ها از آشناهاى خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟

به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.

علامه فرید فرمودند: وقتى گرفتارى سختى برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد.

همچنین ببینید

چرا به امام عصر(عج) ربیع الانام می گویند؟

یاصاحب الزمان(عج)! باز بهار رسید و «تو» بهار انسانها نیآمدی. فصل نو شد و باز …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *